اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_16

ــ بنظر خودت دارم چیکار میکنم؟

+میشه ولم کنی؟

ــ نه

+لطفاً

ــ گفتم که نه

+همینطور دستش محکم دور کمرم حلقه بود که دستشو برد زیر پاهام و بلندم کرد.

+منو نندازی

ــ آخه چطور میتونم عروسکمو بندازم

+با این حرفش لبخندی از خوشحالی روی لبم نقش بست.
توی هوا میچرخوندم و می‌خندید.

بلاخره خسته شد و روتخت نشست و منو گذاشت روی پاهاش.

ــ خسته شدی؟

+اهوم

+باهم چشم تو چشم شدیم.
دستشو گذاشت روی کمرم و منو به خودش نزدیک کرد.
پیشونیشو روی پیشونیم گذاشت.
نفس های گرمش به صورتم میخورد.
تا خواستم پلک بزنم گرمی لباشو روی لبام حس کردم.
شروع کرد به مک زدن طوری که طعم خون رو توی دهنم حس کردم.

۱۵مین بعد

+بلاخره از لبام دست کند.
بهم زل زده بود.
منم از خجالت سرمو انداختم پایین.

ــ عروسک؟

+........

ــ عروسکم

+هوم

ادامه دارد..............♣️
دیدگاه ها (۳)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_17ــ من فدات بشم +نمی‌دونم چم بود ولی باا...

#ارباب_کیم♣️#پارت_18+نهــ چرا خجالت میکشی؟+توکه دیشب حموم کر...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_15 +کمکش کردم و توی حموم بردمش خودمم دوست...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_14£تو اجازه همچین کاریو نداشتی(عصبانی)ــ ...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط