ویو کوک

ویو کوک
واقعا خیلی تنگ بود و دردم گرفت بغلش کردم و بردمش حموم وان و پر کردم و گذاشتمش تو وان
ات ایییی گریه.
کوک توله خوبی؟
ات انتظار داری خوب باشم؟
کوک زبون درازی می‌کنی
ات ن...نه ببخشید
کوک پوزخند
پرش زمانی فردا
ویو آت
تو اتاقم بودم که جئون اومد تو
کوک امشب ساعت ۸ تو اتاقم باش توله
ات و..ولی م..من هنوز درد دارم
کوک برام مهم نی
ات بزار امشب و بدون درد بگذرونم
کوک فکر کنم گشنته نه؟اجوما
ات ن..نه ببخشید
کوک بای
رفت بیرون رو دوتا زانوم افتادم و به شدت عصبانی بودم
ات عوضی عوضی عربده
چند ساعت بعد
ویو آت
حالم بد بود یعنی افتضاح بودم حالت تحوع داشتم نکنه حامله شدم نه امکان ندارد توم خالی نکرده نه نکرده...با این فکر میخواستم خودمو آروم کنم میخواستم مطمئن بشم رفتم تو اتاق جئون و در زدم
کوک بیا تو
ات سلام ارباب جونم
کوک چی شده توله
ات می‌خوام برم بیرون
کوک توله الان یه برده ای برده ها اجازه ندارن از اربابشون دور باشن
ات می‌دونم برده ام ولی خب گناه دارم حوصله م سر رفته
کوک برده های من از بچگی بیرون نرفتن تو میخوای بری؟پوزخند
ات امممم اره
کوک توله به یه شرطی میزارم بری
ات بگو
کوک امشب بدجور ناله کنی
ات ب...باشه
ویو آت
اگه حامله باشم چی؟اون موقع که نمیتونم س..ک..س کنم