قطاری کهنه ام اما چه جای شکوه از مردم

قطاری کهنه ام، اما چه جای شکوه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگِ لطفِ همقطارانم
#حسین_زحمتکش
دیدگاه ها (۱)

دمی سرسبزی ما را به پای سرخوشی مگذاردرختی مثل من هرسال ناچار...

شادی کوچکی می‌خواهم، آنقدر کوچک، که کسی نخواهد آن را از من ب...

هر کسی چیزی در زندگی اش دارد که از آن می ترسد. حادثه ای که خ...

از اینکه دیر از راه برسی واهمه دارم. هر چند که آنقدر نرسیدی ...

من هم اگر شاید به جای آسمان بودم با مردم نامهربان، نامهربان ...

دل من یه روز به دریا زد ورفتپشت پا به رسم دنـیا زد و رفـتپاش...

خمیر نانو آب بندی و منافذ 1 عددی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط