تناسخیکمافیا

#تناسخ_یک_مافیا

#part5

~دَر میزنه~
ات: کیههه؟ برو کنار ( آروم)
تهیونگ: نمیخام ، اینطوری خیلی زیبا تر به نظر می‌رسی
ات: عهههه برو کناررررر ، آی ( لباسش به لباس تهیونگ گیر کرد )
ات: آم ( افتاد روی لبای تهیونگ)
تهیونگ: .....

........
~تق تق دوباره  ~
کوک: باز کن اتتتتتت ( داد)
تهیونگ: آخ دستم ، برو کنار
ات: من چیکار دارم خوشگله ( ات بلند شد)
تهیونگ: برو کنار من برم در رو باز کنم ( خودشو توی آینه دید)
تهیونگ: واییییی ( داد)
ات: چته؟
تهیونگ: این چیه ؟ اینکه من نیستم
ات: چی چرت و پرت میگی ، (رفت کنارش)
ات: ...... ( تعجب)
تهیونگ: تو با بَدن من چیکار کردی هاااااا ( داد)
ات: من چیکار دارم

ویوکوک: چرا درو باز نمیکنه ؟! ( در رو شکست)
کوک: اینجا چه خبره؟! ( ات و تهیونگ رو با هم دید)
ات: اوووو کوک خوشتیپه
تهیونگ: هوی ( به شکمش زد)
ات: آخ
کوک: ات ؟! چِت شده؟
ات: من هیچ چیم نیست
تهیونگ: تو با بدن من هر حرفی میخوای نمیتونی بگی ( توی گوش ات میگه)
ات: اوه راست میگی
کوک: ات نکنه مستی؟ ( اتو کشید طرف خودش )
ات: چیکار می‌کنی
کوک: ات چته تو ؟
ات: من اوکیم
کوک: چرا شما دوتا برعکس شدین
تهیونگ و ات: ......


ادامه دارد ......


ازین به بعد تهیونگ  ،اته
ات ، تهیونگه 😐😂
دیدگاه ها (۲)

#تناسخ_یک_مافیا#part6تهیونگ و ات : ما اوکییمکوک: اصلا بگو تو...

#تناسخ_یک_مافیا#part7* فلش بک سمت ات* ات: آخيش بلاخره دوتاشو...

#تناسخ_یک_مافیا#part4~فردا صبح امارت تهیونگ~ تهیونگ: از خواب...

#تناسخ_یک_مافیا#part3~امارت تهیونگ~تهیونگ: آخیش ، خودشو اندا...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

عشق مافیایی p5

پارت ۲....:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط