رئیسبار
#رئیس_بار
پارت(۸)
[پرش زمانی ظهر ساعت ۲]
{ویو ا/ت}
بالاخره دانشگاه تموم شد و همه رفتن بیرون منم میخواستم برم سمت ایستگاه اتوبوس که جمعیت زیادی از دانشجو ها که یه جا جمع شده بودن توجهمو جلب کرد،رفتم نزدیک تا ببینم چیه،همه راجب اینکه وای اونو ببین چقدر جذابه و اینکه ببین چقدر کراشه و اینکه یعنی منتظر کیه ؟صحبت میکردن،همه رو کنار زدم و رفتم جلو که با جونگ کوک مواجه شدم یعنی اومده بود دنبال من؟با اون ماشین خفنش و خودش که بهش تکیه داده بود و یه جای دیگه رو نگاه میکرد،رفتم نزدیکش که یکی دستمو گرفت
×هی تو فکر کردی کی هستی که همینجوری سرتو انداختی پایین و میخوای بری نزدیکش
ا/ت:ولم کن(کوک با صدای ا/ت برگشت)
کوک:ا/ت منتظرت بودم
ا/ت:اقای جئون
کوک:هی تو بهتره ولش کنی من اومدم دنبال اون
×(دستشو ول کرد)اومده دنبال تو؟مگه چیکارته ا/ت
ا/ت:اون رئیــ...
کوک:دوست پسرشم مشکل داری؟ا/ت بیا بریم(در ماشینو براش باز کرد ا/ت هم نشست تو ماشین)
کوک:هی شماها فقط اگه بفهمم ا/ت رو اذیت کردین با من طرفین
(کل اون جمعیت داشتن پچ پچ میکردن،کوک هم نشست پشت فرمون و راه افتاد طرف خونه)
ا/ت:اقای جئون لطفا دیگه نیاید دنبال من ،من خودم با اتوبوس میام
کوک:اونوقت چرا؟
ا/ت:چون دوست ندارم بیوفتم سر زبون همه
کوک:ولی من میام دنبالت چه بخوای چه نخوای
ا/ت:اما..
کوک:حرف نباشه،تو قرار بود جونگ کوک صدام کنی ولی هنوزم میگی اقای جئون،هزار بار گفتم رسمی باهام صحبت نکن ا/ت خوشم نمیاد تو باهام اینجوری صحبت کنی
ا/ت:باشه
کوک:افرین از این به بعد اگه ببینم رسمی صحبت میکنی بدجوری تنبیه میشی
ا/ت:.......
کوک:خیلی خب رسیدیم پیاده شو
ا/ت:باشه
(رفتن داخل خونه)
اجوما:نهار امادست لطفا بیاید نوش جان کنید
ا/ت:خیلی ممنون اجوما
اجوما:راستی ارباب یکی به گوشی خونه زنگ زد
کوک:کی بود؟
اجوما:نمیدونم فقط یه چیزایی گفت
کوک:چی گفت؟
...
پارت(۸)
[پرش زمانی ظهر ساعت ۲]
{ویو ا/ت}
بالاخره دانشگاه تموم شد و همه رفتن بیرون منم میخواستم برم سمت ایستگاه اتوبوس که جمعیت زیادی از دانشجو ها که یه جا جمع شده بودن توجهمو جلب کرد،رفتم نزدیک تا ببینم چیه،همه راجب اینکه وای اونو ببین چقدر جذابه و اینکه ببین چقدر کراشه و اینکه یعنی منتظر کیه ؟صحبت میکردن،همه رو کنار زدم و رفتم جلو که با جونگ کوک مواجه شدم یعنی اومده بود دنبال من؟با اون ماشین خفنش و خودش که بهش تکیه داده بود و یه جای دیگه رو نگاه میکرد،رفتم نزدیکش که یکی دستمو گرفت
×هی تو فکر کردی کی هستی که همینجوری سرتو انداختی پایین و میخوای بری نزدیکش
ا/ت:ولم کن(کوک با صدای ا/ت برگشت)
کوک:ا/ت منتظرت بودم
ا/ت:اقای جئون
کوک:هی تو بهتره ولش کنی من اومدم دنبال اون
×(دستشو ول کرد)اومده دنبال تو؟مگه چیکارته ا/ت
ا/ت:اون رئیــ...
کوک:دوست پسرشم مشکل داری؟ا/ت بیا بریم(در ماشینو براش باز کرد ا/ت هم نشست تو ماشین)
کوک:هی شماها فقط اگه بفهمم ا/ت رو اذیت کردین با من طرفین
(کل اون جمعیت داشتن پچ پچ میکردن،کوک هم نشست پشت فرمون و راه افتاد طرف خونه)
ا/ت:اقای جئون لطفا دیگه نیاید دنبال من ،من خودم با اتوبوس میام
کوک:اونوقت چرا؟
ا/ت:چون دوست ندارم بیوفتم سر زبون همه
کوک:ولی من میام دنبالت چه بخوای چه نخوای
ا/ت:اما..
کوک:حرف نباشه،تو قرار بود جونگ کوک صدام کنی ولی هنوزم میگی اقای جئون،هزار بار گفتم رسمی باهام صحبت نکن ا/ت خوشم نمیاد تو باهام اینجوری صحبت کنی
ا/ت:باشه
کوک:افرین از این به بعد اگه ببینم رسمی صحبت میکنی بدجوری تنبیه میشی
ا/ت:.......
کوک:خیلی خب رسیدیم پیاده شو
ا/ت:باشه
(رفتن داخل خونه)
اجوما:نهار امادست لطفا بیاید نوش جان کنید
ا/ت:خیلی ممنون اجوما
اجوما:راستی ارباب یکی به گوشی خونه زنگ زد
کوک:کی بود؟
اجوما:نمیدونم فقط یه چیزایی گفت
کوک:چی گفت؟
...
- ۳.۹k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط