چند لحظه به قیافه سرخ منو داهی نگاه کرد و باهام چشم تو چشم ...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }
𝒫𝒶𝓇𝓉  ¹¹
.
.
چند لحظه به قیافه سرخ منو داهی نگاه کرد و باهام چشم تو چشم شد ، اولش متعجب بود اما کم کم نگرانی و شَک جاشو بهش داد
سئو : ملودی چیکار کردی
چشماش بین منو داهی میچرخید
نمیخواستم تا من اینجام ، رابطه بدشون ادامه پیدا کنه
ملودی : داهی حالش خوبه منم خوبم ، یکم بازیگوشی کردیم و فلفل بو کردیم و این وضعمون شده
آثار خنده و دویدن هنوز توی چهره‌مون بود
دوستایِ سئو از پشتش اومدن و یکیشون دستش رو انداخت رو شونه سئو و تا خواست حرف بزنه مارو دید و سکوت کرد
ملودی : امیدوارم دوباره همو ببینیم
بعد از این حرفم سئو و دوستاش از ورودی در کنار رفتن و ما وارد کلاس شدیم ، پالتو هامون رو آویزون کردیم و من نگاه کوچیکی توی آینه به خودم انداختم ، چشمام یکم التهاب داشت اما خیلی نبود ، خوبه که اسپری حساسیتم رو آوردم . معلم وارد کلاس شد و بعد از معرفی خودشو حاضر غیاب شروع به تدریس کرد .
زنگ دوم تموم شد ، نماینده بلند شد تا تخته رو که از مسائل فیزیک پر بود پاک کنه و منم همراهش بلند شدم ، یکم بهم نگاه کرد ، فک کنم چشمام داره سرخ میشه... خنده کوچیکی کردم و رو بهش گفتم
ملودی : فلفل بو کردم
زد زیر خنده ، منم همراهیش کردم . چند دقیقه بعدش به طرف کیفم رفتم تا اسپری رو پیدا کنم اما نبود ، هرچی گشتم نبود ، جا گذاشته بودمش.. برای چند لحظه ته دلم خالی شد ، کاش میتونستم زودتر برم خوابگاه .
برای پرت کردن حواس خودم روی میز معلم نشستم و چند بار پشت سر هم دست زدم که همه بچه ها ساکت شدن ، با لبخند بهشون نگاه کردم
ملودی : قرار نیست باهم آشنا بشیم؟
داهی هم بهم ملحق شد و کنارم نشست ولی وقتی صورتم رو دید چند لحظه همونطوری نگاه کرد
داهی : خوبی؟
تک خنده‌ای کردم
ملودی : خوبم و لازم نیست نگران باشی
اون پسری که سئو با دوستاش دور میزش جمع شده بودن بلند شد و گفت
: عاشق این اعتماد به نفس و زیباییم
به صورتم اشاره میکرد ، احتمالا مژه هام بخاطر اب بارون خیس شده بود و فر بودنش بیشتر به چشم میومد و لبام و یکم التهاب زیر چشمام شبیه میکاپ بود ؛ لبخندی زدم که ادامه داد
: آشنا بشیم !
تا زنگ بعدی همینطوری صحبت میکردیم و همه خودشون رو معرفی میکردن و خوشحال بودم که تونستم جو بد کلاس رو از خاطرات بد گذشته پاکسازی کنم ، اما یه چیزی بود که اذیتم میکرد ، هرچی میگذشت چشمام بیشتر تار میدید و درد میگرفت ؛ زنگ خورد و از روی میز معلم بلند شدم و روی میز خودم نشستم . به انگشتم نگاه کردم که به فلفل زده بودم ، نکنه این فلفل همون فلفله وحشتناکی باشه که آلرژی شدید دارم بهش ، معلم اومد ، و من هر لحظه بیشتر به اینکه چه فاجعه‌ای به بار آوردم پی میبردم ، درحالی که سعی میکردم جلوم رو ببینم و زمین نخورم به سمت معلم رفتم و آروم در گوشش گفتم
ملودی : خانم من دل درد شدید دارم حالم زیاد خوب نیست میتونم برم اتاق پرستار؟
سر تکون داد و من بدون توجه به نگاه های داهی و بچه ها از کلاس زدم بیرون . نفس عمیقی کشیدم ، باید درست فکر میکردم ، اگر اون فلفل وحشتناک باشه برای نجات چشمام نسبت به اتاق پرستار به دفتر مدیر نزدیک ترم ، نباید دیر برسم باید هوشیار بمونم . تکه ای دستمال از جیبم دراوردم و به انگشت فلفلیم بستم تا با باقیِ بدنم تماس پیدا نکنه ، نه حداقل بیشتر از الان . دستم رو به دیوار گرفتم و شروع کردم به راه رفتم ، پلکام داشت بسته میشد و منم داشتم تسلیم سوزش و دردی که توی سرم و چشمام پیچیده بود میشدم.. کم کم چشمامو بستم تا کمتر سوزشش رو حس کنم اما به راه رفتن ادامه دادم ؛ نباید چشمامو میبستم بدتر بود ، با تموم درد دوباره سعی کردم چشمامو باز کنم ، هیچی رو نمیدیدم ، هشدار توی سرم داشت پخش میشد و میگفت گریه کن ، میگفت که داد بزن و کمک بخوا . اما انگار دهنم قفل شده بود ، نمیتونستم حرف بزنم . توی سرم صدای جیغ شدیدی پخش میشد ، و چشمام هیچی نمیدید . دیگه نمیدونستم چیکار کنم ، با دوتا دستم سرمو محکم گرفتم و فقط شروع کردم به دوییدن ، تا برسم به یه جایی که کسی رو پیدا کنم برای کمک ؛ چند قدم بیشتر ندوییده بودم که به کسی برخورد کردم و روی زمین پرت شدم ، چند ثانیه بعد عطر تلخی زیر بینیم پخش شد و صدایِ مردی رو شنیدم که ازم میپرسید حالم خوبه یا نه
با تموم سوزشی که چشمام داشت ، با تموم دردی که داشتم برای چشما و سرم و گز گز دستم تحمل میکردم سعی کردم جوابشو بدم ، بغض داشتم
ملودی : کمکم کن ، خواهش میکنم ، ببرم دفتر مدیر
دیدگاه ها (۰)

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉  ¹²..هر لحظه احساس میکردم که الان...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉  ¹³..با یاد حرفا و کارام مونده بو...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉  ¹⁰..داهی : برادرش بلافاصله مرد چ...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉  ⁹..: سو داهی ؟ درسته ؟ تو سو داه...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉 ⁷. .دوباره نگاهم کردداهی : لازمه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط