A girl from tomorrow(part 8)
حتی با وجود اینکه توی حیاط بودم باز هم صدای موسیقی به گوش میرسید روی نیم کتی که توی باغ گل رز بود نشسته بودم ناگهان دیدم تهیونگ داره به این سمت میاد وجلوی من زانو زد و گفت
تهیونگ:بانو افتخار رفصیدن با من رو میدی
ات:البته
ات:شروع کردیم به رقصیدن و بعدش رقص تموم شو تعظیم کردیم من دوباره نشستم روی نیمکت و تهیونگ هم کنار من نشست و گفت
تهیونگ:چرا طلاق میخوای مگه من توی این زندگی چیزی برات کم گذاشتم بعدم تو چطور به این نتیجه رسیدی که دوستت ندارم
ات:سرورم فقط میخوام زندگی آرومی داشته باشم و شما عشقتون به من رو توی این زندگی کم گذاشتید سرورم شما نه من رو تابه حال بوسیدید نه من رو به آغوش کشیدید ما حتی شب اول عروسی مون رو هنوز نگذروندیم
تهیونگ:اوهوم میگم تو به تئودور علاقه داری
ات:نه اعلا حضرت من چشمام فقط شما رو مبینه
کنتس برکن:اوه اعلاحضرت و علیا حضرت اینجا بودید من شرمندم که مزاحم صحبتت هاتون شدم
عالیجناب تهیونگ با عرض بوزش من بانو رو برای چند دقیقه ای ببرم کارشون دارم
تهیونگ:اوه البته البته منم دیگه کاری باهاشون نداشتم
کنتس برکن:پس من از حضورتون مرخص میشم
تهیونگ:برمایید
ات:این کنتس برکن ناگهان از ناکجا آباد پرید وسط حرف های منو تهیونگ و گفت با من کار داره منم دنبالش رفتم
کنتس برکن : ات عملیات موفقیت آمیز بود
ات:عملیات چی بعدم چرا شما با من غیر رسمی صحبت می کنید
کنتس برکن:آه لعنتی از جوابی که دادی معلومه که جواب نداده عملیات باید از اون جادوگر پیر شکایت کنم
ات:نمی فهمیدم داره راجب چی صحبت میکنه و بعد تموم شدن حرفش سریع اون مکان رو ترک کرد
بچه ها من یه چند روز دارم میرم جایی که به اینترنت دست رسی ندارم ممکنه چند روز پارت نزارم
تهیونگ:بانو افتخار رفصیدن با من رو میدی
ات:البته
ات:شروع کردیم به رقصیدن و بعدش رقص تموم شو تعظیم کردیم من دوباره نشستم روی نیمکت و تهیونگ هم کنار من نشست و گفت
تهیونگ:چرا طلاق میخوای مگه من توی این زندگی چیزی برات کم گذاشتم بعدم تو چطور به این نتیجه رسیدی که دوستت ندارم
ات:سرورم فقط میخوام زندگی آرومی داشته باشم و شما عشقتون به من رو توی این زندگی کم گذاشتید سرورم شما نه من رو تابه حال بوسیدید نه من رو به آغوش کشیدید ما حتی شب اول عروسی مون رو هنوز نگذروندیم
تهیونگ:اوهوم میگم تو به تئودور علاقه داری
ات:نه اعلا حضرت من چشمام فقط شما رو مبینه
کنتس برکن:اوه اعلاحضرت و علیا حضرت اینجا بودید من شرمندم که مزاحم صحبتت هاتون شدم
عالیجناب تهیونگ با عرض بوزش من بانو رو برای چند دقیقه ای ببرم کارشون دارم
تهیونگ:اوه البته البته منم دیگه کاری باهاشون نداشتم
کنتس برکن:پس من از حضورتون مرخص میشم
تهیونگ:برمایید
ات:این کنتس برکن ناگهان از ناکجا آباد پرید وسط حرف های منو تهیونگ و گفت با من کار داره منم دنبالش رفتم
کنتس برکن : ات عملیات موفقیت آمیز بود
ات:عملیات چی بعدم چرا شما با من غیر رسمی صحبت می کنید
کنتس برکن:آه لعنتی از جوابی که دادی معلومه که جواب نداده عملیات باید از اون جادوگر پیر شکایت کنم
ات:نمی فهمیدم داره راجب چی صحبت میکنه و بعد تموم شدن حرفش سریع اون مکان رو ترک کرد
بچه ها من یه چند روز دارم میرم جایی که به اینترنت دست رسی ندارم ممکنه چند روز پارت نزارم
- ۴.۰k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط