مرگ از زندگی پرسید
مرگ از زندگی پرسید:
این چه حکمتی است که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟
زندگی لبخندی زد و گفت:
دروغ هایی که در من نهفته است و حقایقی که تو در وجودت داری...
دلم گرفته ؛
دلم عجیب گرفته است !
و هیچ چیز ،
نه این دقایق خوشبو
که روی شاخه ی نارنج
می شود خاموش ،
نه این صداقت حرفی ،
که در سکوت میان دو برگ
این گل شب بوست ،
نه هیچ چیز ، مرا ازهجوم خالی اطراف
نمی رهاند !
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد ...
این چه حکمتی است که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟
زندگی لبخندی زد و گفت:
دروغ هایی که در من نهفته است و حقایقی که تو در وجودت داری...
دلم گرفته ؛
دلم عجیب گرفته است !
و هیچ چیز ،
نه این دقایق خوشبو
که روی شاخه ی نارنج
می شود خاموش ،
نه این صداقت حرفی ،
که در سکوت میان دو برگ
این گل شب بوست ،
نه هیچ چیز ، مرا ازهجوم خالی اطراف
نمی رهاند !
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد ...
- ۶۹۹
- ۲۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط