برای تو مینویسم

برای تو می‌‌نویسم
که تو فقط بخوانی
مرا ببخش
اگر از گونه‌هایم عشق می‌ریزد
و سطرها یم بارانی می‌‌شود
از تو چه پنهان
به اندازه تمام پریشانی موهایت شکسته ام
اما باور کن
خاطراتت چه خوب میزبانی بود
برای بهانه‌های نفس کشیدنم
خیالت راحت
به هیچ کس نگفته‌ام حکایتمان را
حال فقط با گریه‌هایم می‌‌خندم
تو مرا ندیده ای ؟
دیدگاه ها (۱)

دلم میخواهد تو راچون ڪودڪی ام بخواهممحڪم و یڪ ڪلام...دست روی...

میگذرد!گاهی از غرورش!گاهی از کسی که سخت دوستش دارد ... گاهی ...

گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگ؛آرام میخزند کنجِ اتاق شان،با یک ...

ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ عجیبیست ...ﻣﻴﺪﻭﺩ ...ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ ...ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط