اگر که درد

اگر که درد ،
از این گریه تا عصب برسد ...
اگر که عشق ،
لبالب شود به لب برسد .
 
که سال ها بدوی ،
.......... قبل خط ّ پایانی .
یواش ...
سایه ی یک مرد از عقب برسد .
 
شبانه گریه کنی ،
تا دوباره صبح شود .
که صبح گریه کنی ،
تا دوباره شب برسد !
 
که هی سه نقطه بچینی ،
اگر ... ولی ... شاید ...
کسی نمی آید ، نه !
.......................... کسی نمی آید
دیدگاه ها (۱۸)

اینکه بنشینیخاطره ها را ورق بزنیچیز خوبی ستاما گریه های بی ا...

زندگی کمی دیوانگی می خواستاما ما زیادی دیوانه شدیماز تمام کا...

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازیبشنــود یـک نفـر از نــامــ...

آنقدر ها هم به فراموشی اعتماد نکنکافی استیک روز که برای مساف...

رمان خواهر و برادر رزمیکار

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط