LISOO
LISOO | کامبک
نیم: Green summer
نسیم گرم تابستان، بر شاخسار بلند،
میوزد با عطر گلها، در دل جنگل بلند.
دخترکان با موهایِ بلند و تابان،
میدوند در لابه لایِ درختان، شادمان.
جنگل لیسو، با رنگ سبزِ دلانگیز،
پوشیده از گلهایِ وحشی، رنگارنگ و زیبا، بینظیر.
دخترکان با لباسهایِ رنگین و زیبا،
میخندند و میرقصند، در این طبیعت زیبا.
درختان بلند، سایه بر سرشان میگسترند،
رودخانه زلال، آوازِ دلنشینش را میخواند.
دخترکان با سبدهایِ حصیری،
میچیند گلها و میوهها، در این جنگلِ پُر از زیبایی.
پروانههای رنگارنگ، بر روی گلها میرقصند،
پرندگان نغمه میخوانند، در این طبیعتِ دلنشین.
دخترکان، با همدیگر، بازی میکنند و میخوانند،
قصهها و آوازها، در این جنگلِ جادویی میپیچند.
آفتاب غروب، رنگِ طلایی به آسمان میبخشد،
دخترکان خسته، به سوی خانه میروند، دلشان پُر از شادی و عشق.
جنگل لیسو، در سکوت شب، آرام میگیرد،
اما خاطرهی شادیِ دخترکان، در دلش جاودانه میماند.
این تابستان، در خاطرهی دخترکان،
تا همیشه، زیبا و خاطرهانگیز خواهد ماند.
رودی زلال، در میان جنگل جاریست،
آوای آب، در دلِ سنگها میپیچد و میرقصد.
دخترکان، سنگهایِ صاف و رنگارنگ را جمع میکنند،
و با آنها، داستانهایِ زیبایی میسازند.
شاخههایِ درختان، آغوشِ گرمی به دخترکان میدهند،
و آنها، در سایهیِ درختان، استراحت میکنند.
شب هنگام، ستارهها در آسمان میدرخشند،
دخترکان، دورِ آتش، قصه میگویند و میخندند.
ماه، نگاهِ مهربانش را بر آنها میافکند،
و سکوتِ شب، حفاظی بر روی خوابشان میکشد.
صبح، با طلوعِ خورشید، جنگل دوباره بیدار میشود،
و دخترکان، با لبخند و شادی، به سویِ ماجراجویی جدید میروند.
تابستانِ دخترانه در جنگل لیسو،
داستانی از شادی، دوستی و عشق است.
نیم: Green summer
نسیم گرم تابستان، بر شاخسار بلند،
میوزد با عطر گلها، در دل جنگل بلند.
دخترکان با موهایِ بلند و تابان،
میدوند در لابه لایِ درختان، شادمان.
جنگل لیسو، با رنگ سبزِ دلانگیز،
پوشیده از گلهایِ وحشی، رنگارنگ و زیبا، بینظیر.
دخترکان با لباسهایِ رنگین و زیبا،
میخندند و میرقصند، در این طبیعت زیبا.
درختان بلند، سایه بر سرشان میگسترند،
رودخانه زلال، آوازِ دلنشینش را میخواند.
دخترکان با سبدهایِ حصیری،
میچیند گلها و میوهها، در این جنگلِ پُر از زیبایی.
پروانههای رنگارنگ، بر روی گلها میرقصند،
پرندگان نغمه میخوانند، در این طبیعتِ دلنشین.
دخترکان، با همدیگر، بازی میکنند و میخوانند،
قصهها و آوازها، در این جنگلِ جادویی میپیچند.
آفتاب غروب، رنگِ طلایی به آسمان میبخشد،
دخترکان خسته، به سوی خانه میروند، دلشان پُر از شادی و عشق.
جنگل لیسو، در سکوت شب، آرام میگیرد،
اما خاطرهی شادیِ دخترکان، در دلش جاودانه میماند.
این تابستان، در خاطرهی دخترکان،
تا همیشه، زیبا و خاطرهانگیز خواهد ماند.
رودی زلال، در میان جنگل جاریست،
آوای آب، در دلِ سنگها میپیچد و میرقصد.
دخترکان، سنگهایِ صاف و رنگارنگ را جمع میکنند،
و با آنها، داستانهایِ زیبایی میسازند.
شاخههایِ درختان، آغوشِ گرمی به دخترکان میدهند،
و آنها، در سایهیِ درختان، استراحت میکنند.
شب هنگام، ستارهها در آسمان میدرخشند،
دخترکان، دورِ آتش، قصه میگویند و میخندند.
ماه، نگاهِ مهربانش را بر آنها میافکند،
و سکوتِ شب، حفاظی بر روی خوابشان میکشد.
صبح، با طلوعِ خورشید، جنگل دوباره بیدار میشود،
و دخترکان، با لبخند و شادی، به سویِ ماجراجویی جدید میروند.
تابستانِ دخترانه در جنگل لیسو،
داستانی از شادی، دوستی و عشق است.
- ۱.۳k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط