فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۷۴
[ویو هارین]
جونگ کوک: چون دوست داشتم فقط چشمت من ببینه و اگه عاشقم هم نشی از ترست هم باشه پیشم باشی
با دست کوبوندم به سینش ولی
خیلی آروم
هارین: دلت اومد واقعا که....من به این خوبی
خندید و گفت
جونگ کوک: هارین تو با شیشه کلم ترکوندی بعد پرو پرو هاجون کتک زدی و هر روز هاجون بدبخت به باد کتک می گرفتی
هارین: خب حقش بود... همه اش اذیتم می کنه
جونگ کوک: بچه می ترسه بیاد دیدنم بخاطر تو
خندم گرفت
هارین: اون پیر مرد بچه نیست.... ولی خدایی خیلی مهربونه
جونگ کوک: حسود...نگران نباش تو فقط بچه منی
یکم خودم جابجا کردم و داخل چشمای جونگ کوک نگاه کردم
هارین: جونگ کوک......می خواستم یک چیزی بگم
جونگ کوک: خب بگو خوشگلم
یکم استرس داشتم ولی می خواستم جونگ کوک بدونه
هارین: تو ام یک روز من ول می کنی ؟
اخم تو صورتش جا داد
و با لحن کاملا آرامش بخش گفت
جونگ کوک: هرگز تنهات نمی زارم.....من عاشقتم بدون تو میمیرم ..... دوست دارم واقعا دوست دارم
لبخندی رو لبام نشست
هارین: منم دوست دارم..... اونقدر زیاد که قابل اندازه گیری نباشه
پارت ۷۴
[ویو هارین]
جونگ کوک: چون دوست داشتم فقط چشمت من ببینه و اگه عاشقم هم نشی از ترست هم باشه پیشم باشی
با دست کوبوندم به سینش ولی
خیلی آروم
هارین: دلت اومد واقعا که....من به این خوبی
خندید و گفت
جونگ کوک: هارین تو با شیشه کلم ترکوندی بعد پرو پرو هاجون کتک زدی و هر روز هاجون بدبخت به باد کتک می گرفتی
هارین: خب حقش بود... همه اش اذیتم می کنه
جونگ کوک: بچه می ترسه بیاد دیدنم بخاطر تو
خندم گرفت
هارین: اون پیر مرد بچه نیست.... ولی خدایی خیلی مهربونه
جونگ کوک: حسود...نگران نباش تو فقط بچه منی
یکم خودم جابجا کردم و داخل چشمای جونگ کوک نگاه کردم
هارین: جونگ کوک......می خواستم یک چیزی بگم
جونگ کوک: خب بگو خوشگلم
یکم استرس داشتم ولی می خواستم جونگ کوک بدونه
هارین: تو ام یک روز من ول می کنی ؟
اخم تو صورتش جا داد
و با لحن کاملا آرامش بخش گفت
جونگ کوک: هرگز تنهات نمی زارم.....من عاشقتم بدون تو میمیرم ..... دوست دارم واقعا دوست دارم
لبخندی رو لبام نشست
هارین: منم دوست دارم..... اونقدر زیاد که قابل اندازه گیری نباشه
- ۹.۱k
- ۳۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط