عشقِ تو به من آموخت تو را در هر چیزی جستجو کنمو دوست بدارم درختِ عریانِ زمستان را، برگهای خشکِ خزان را، باد را ، باران راو کافهی کوچکی را که عصرها در آن قهوه مینوشیدیم.