عشق تو به من آموخت

عشقِ تو به من آموخت
تو را در هر چیزی جستجو کنم
و دوست بدارم درختِ عریانِ زمستان را،
برگ‌های خشکِ خزان را،
باد را ، باران را
و کافه‌ی کوچکی را که عصرها
در آن قهوه می‌نوشیدیم.

‍ ‍ ‍

‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍
دیدگاه ها (۱)

محبوب من‏فصل‌ها از هر گوشه‌ای می‌آیند‏اما پاییز،تنها از سوی ...

مثل باران که برای زمین،مثل برڪَ ڪه برای درخت،مثل خورشید که ب...

تاروپود هستی‌ام بر باد رفت، اما نرفتعاشقی‌ها از دلم، دیوانگی...

مثل تمام بناهاى فرسوده‌ى اين شهرهر لحظه آماده‌ى فرو ريختنم ب...

سلام حضرتِ بارانتو آن زلال ترین آب حیاتی و ما عطشناکان ملتهب...

عشق یک غم زیباست که در قلب جای می گیرد از پس دوست داشتنی روی...

مهابت ِ نگاهت را دوست دارم و تمام قلبم را به زیبایی لبخندت م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط