شب دردناک
شب دردناک
پارت ۶۸
جی : هنوز حرفام تموم نشده فقد میخواستم امتحانت کنم دختر جون
ات نگاهش را به جی دوخت .... ات : منظورت چیه
جی : احمق فکردی من میام اینجوری مثل بدبختا بهت التماس میکنم ایل سونگ تو دستامه
ات بدونه هیچ حرفی سمته جی رفت
ات : چرتو پرت نگو جزغل بگو ببینم این بار چجوری ایل سونگ رو کول زدی ببینم ز*یرت درد نگفت که خمش با این و اون تو تخت دراز میکشی
جی با عصبانیت سمته ات رفت و جلو اش ایستاد
جی : دختره احمق میفهمی چیداری میگی
جونکوک وقتی حس کرد صدا های آشنا ای میشنید دور ورش را نگاه کرد
ات و جی را دید که مشغول حرف زدن بودن سمتش بلند شد و قدمی برداشت خیلی از آن ها فاصله داشت قدمش را متوقف کرد و ایستاد..
جی : دختره احمق داداش کولا تو مشت منه
ات پوسخند ای زد و گفت.......ات : هوییییی آروم تر پیاده شو با هم بریم
جی: میدونستم باورت نمیشه پس مدرک دارم گوش بده
گوشی اش را برداشت و شماه ایل سونگ را گرفت بعد از اول بوق صدا ایل سونگ را ات جی و جونکوک شنیدن
جی : عشقمممممم
ایل سونگ: جونم
جی : چطوری عشقم
ایل سونگ: همون جوری که خودت هستی
جی : راستی هنوز جوابم رو ندادی مگه من نگفتم که یا بدونه اجازه پدر و مادرت با من ازدواج میکنی یا منو دیگه نمیبینی
ایل سونگ: نه نه مگه نگفتم صبر کن.....
خواهرش منتظر این حرف بردارش بود ..... ایل سونگ: وقت گرفتم ماه آینده ازدواج میکنیم
همین حرف باعث شکستن قلب اش شد و جی بعد از خداحافظی گوشی را قط کرد و گذاشت رو میز
جی : دیدی تو مادر خواهرت پدرت همه رو تو یک حرفم فروخت
ات بدوه هیچ حرفی به جی پشت کرد و قدم اولی را برداشت باز هم صدا جی بلند سد .... جی : گوش بده دختره نکبت باید از جونکوک جدا شی
ات نگاهش را به جی دوخت...... ات : داداشم مسخره بازیت شده
جی : آره چجورم اون فقد یه وسیله هستش برام
ات با عصبایت سمتش رفت و با انگشت اش به شانه جی زد و با عصبایت گفت
ات : به داداشم اون ورت رو نشون میدم
جی : کی ایل سونگ حرفه ترو باور میکنه ؟ ... نه امرن
ات بدون هیچ حرفی به جی پوشت کرد و سمته در قدم برداشت شدت بغض دستش را گذاشت رو دهانش و سوار ماشین اش شد محکم با دستش زد به فرمون ماشین
ات ... جی لعنتی خودم حسابت رو میرسم
اشک هایش را پاک کرد و با بالا ترین سرعت به سمته شرکت رفت ....
پارت ۶۸
جی : هنوز حرفام تموم نشده فقد میخواستم امتحانت کنم دختر جون
ات نگاهش را به جی دوخت .... ات : منظورت چیه
جی : احمق فکردی من میام اینجوری مثل بدبختا بهت التماس میکنم ایل سونگ تو دستامه
ات بدونه هیچ حرفی سمته جی رفت
ات : چرتو پرت نگو جزغل بگو ببینم این بار چجوری ایل سونگ رو کول زدی ببینم ز*یرت درد نگفت که خمش با این و اون تو تخت دراز میکشی
جی با عصبانیت سمته ات رفت و جلو اش ایستاد
جی : دختره احمق میفهمی چیداری میگی
جونکوک وقتی حس کرد صدا های آشنا ای میشنید دور ورش را نگاه کرد
ات و جی را دید که مشغول حرف زدن بودن سمتش بلند شد و قدمی برداشت خیلی از آن ها فاصله داشت قدمش را متوقف کرد و ایستاد..
جی : دختره احمق داداش کولا تو مشت منه
ات پوسخند ای زد و گفت.......ات : هوییییی آروم تر پیاده شو با هم بریم
جی: میدونستم باورت نمیشه پس مدرک دارم گوش بده
گوشی اش را برداشت و شماه ایل سونگ را گرفت بعد از اول بوق صدا ایل سونگ را ات جی و جونکوک شنیدن
جی : عشقمممممم
ایل سونگ: جونم
جی : چطوری عشقم
ایل سونگ: همون جوری که خودت هستی
جی : راستی هنوز جوابم رو ندادی مگه من نگفتم که یا بدونه اجازه پدر و مادرت با من ازدواج میکنی یا منو دیگه نمیبینی
ایل سونگ: نه نه مگه نگفتم صبر کن.....
خواهرش منتظر این حرف بردارش بود ..... ایل سونگ: وقت گرفتم ماه آینده ازدواج میکنیم
همین حرف باعث شکستن قلب اش شد و جی بعد از خداحافظی گوشی را قط کرد و گذاشت رو میز
جی : دیدی تو مادر خواهرت پدرت همه رو تو یک حرفم فروخت
ات بدوه هیچ حرفی به جی پشت کرد و قدم اولی را برداشت باز هم صدا جی بلند سد .... جی : گوش بده دختره نکبت باید از جونکوک جدا شی
ات نگاهش را به جی دوخت...... ات : داداشم مسخره بازیت شده
جی : آره چجورم اون فقد یه وسیله هستش برام
ات با عصبایت سمتش رفت و با انگشت اش به شانه جی زد و با عصبایت گفت
ات : به داداشم اون ورت رو نشون میدم
جی : کی ایل سونگ حرفه ترو باور میکنه ؟ ... نه امرن
ات بدون هیچ حرفی به جی پوشت کرد و سمته در قدم برداشت شدت بغض دستش را گذاشت رو دهانش و سوار ماشین اش شد محکم با دستش زد به فرمون ماشین
ات ... جی لعنتی خودم حسابت رو میرسم
اشک هایش را پاک کرد و با بالا ترین سرعت به سمته شرکت رفت ....
- ۲۰.۵k
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط