اسم رمز قسمت بیست و ششم
« اسم رمز 🔪 » قسمت بیست و ششم
از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~
دنیا دور سرم چرخید. انگار زمین زیر پام خالی شد. این امکان نداره. دستام شروع کرد به لرزیدن.
کیمیکو: «تو... تو... با کی اینجایی؟»
پسر با بغض: «با بابام... ولی اون عصبانی شد... گفت نباید فرار کنم... ولی من فقط میخواستم مامانمو پیدا کنم...»
نفسهام تند شده بود. «بابات... اسمش چیه؟»
پسر آروم گفت: «مایکی.»
از زبون کیمیکو ~~~~~~~~~~~~~~~~
دنیا دور سرم چرخید. انگار زمین زیر پام خالی شد. این امکان نداره. دستام شروع کرد به لرزیدن.
کیمیکو: «تو... تو... با کی اینجایی؟»
پسر با بغض: «با بابام... ولی اون عصبانی شد... گفت نباید فرار کنم... ولی من فقط میخواستم مامانمو پیدا کنم...»
نفسهام تند شده بود. «بابات... اسمش چیه؟»
پسر آروم گفت: «مایکی.»
- ۲.۰k
- ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط