دخترعشقم میخوام یه چیزی بهت بگم ولی قول بده که عصبانی نش
دختر:عشقم میخوام یه چیزی بهت بگم ولی قول بده که عصبانی نشی...
پسر:باشه...بگو...
دختر:داداشم هفته پیش خواهرتو دیده و خیلی خوشش اومده میخواد باهاش حرف بزنه...
پسر:چی؟!
غلط کرده...
استخوناشو خورد میکنم...
اون کی باشه که به ناموس من نگاه کنه؟!
به چه حقی میخواد دستشو بگیره..؟!
دختر:میشه دستمو ول کنی؟!لطفا!
پسر:چرا...؟
دختر:چون توام الان دست ناموس داداشمو گرفتی حالا منو فراموش کن و برو
مواظب ناموست باش و باناموسای بقیه کاری نداشته باش...
پسر:باشه...بگو...
دختر:داداشم هفته پیش خواهرتو دیده و خیلی خوشش اومده میخواد باهاش حرف بزنه...
پسر:چی؟!
غلط کرده...
استخوناشو خورد میکنم...
اون کی باشه که به ناموس من نگاه کنه؟!
به چه حقی میخواد دستشو بگیره..؟!
دختر:میشه دستمو ول کنی؟!لطفا!
پسر:چرا...؟
دختر:چون توام الان دست ناموس داداشمو گرفتی حالا منو فراموش کن و برو
مواظب ناموست باش و باناموسای بقیه کاری نداشته باش...
- ۱.۸k
- ۱۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط