نمی دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم

نمی دانم چرا تحمل جمعیت را ندارم ..
تحمل زندگی فامیلی را ندارم ..
من آنقدر به تنهایی خودم عادت کرده ام
که در هر حالت دیگری
خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس می کنم !
تا دور هستم دلم می خواهد نزدیک باشم ،
و نزدیک که می شوم می بینم اصلا استعدادش را ندارم .. !

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۵)

از در بالا رفتم پله ها را باز کردملباس خوابم را خواندم و دکم...

داغ كردهگونه هايمامروزاز هر خياباني كه گذر كردمهمه فهميدندما...

اما همونطـور كه در سخنـرانی های قبلی اشـاره کردم ، همه‌تون د...

زندگی درد قشنگیست،به جز شب هایش!که بدون تو فقط خواب پریشان د...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

You must love me... P9

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط