مث برف زمستون بود

مثِ برف زمستون بود!
آروم و سرد می نشست،
بدون اینکه حرفی بزنه.
همیشه وقتی دستاشو می گرفتم
ترس داشتم.
میترسیدم آب شه بین انگشتام ،
میترسیدم تموم شه:)
میترسیدم بره.

#الهه_سادات_موسوی
دیدگاه ها (۲)

سنگ،کاغذ،قیچی رو یادتونه؟؟😌 ☝ ️به درک که یادتونهمن ولنتاین ک...

میشل پلاتینی: تیم های بزرگ با کسب جام خوشحالی میکنند و تیم ...

Everyone dies, but notEveryone lives.آخرش همه میمیرناما همه ...

خدا وکیلی اینم شعره؟!ریده شد تو ادبیاتمون رف :ا

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

حس های ممنوعه🍷🥂۶

‌‌: 사랑 ‌‌‌𝂄 𝗜 𝗸𝗻𝗼𝘄 𝘆𝗼𝘂 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝗺𝗲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط