آمدی در خواب من دیشب چه کاری داشتی

آمدی در خواب من دیشب چه کاری داشتی؟
ای عجب از این طرف ها هم گذاری داشتی!
راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز!
یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی

شانه های خوشتراشت تخته سنگ مرمری
با شلال گیسوانت آبشاری داشتی
دلبری های تو نوبر، سایه سارت از حریر
چشمهای سبز و لب های اناری داشتی

غرق در سمفونی زیبایی ات تن/بور تو
می زد ابرویت کمان/چه، موی تاری داشتی
گلنراقی بر لبت می خواند هی “من را ببوس”
از جوانی های حسرت یادگاری داشتی


شور شیرین ات درآورده دمار از هرچه سنگ
از سر فرهاد و تیشه، کوهساری داشتی
بند می آمد نفس های من از زیبایی ات
ماه بودی و پلنگ خوش شکاری داشتی

مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان!
بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی
سر به زیر انداختی و گفتی آهسته سلام
لب فرو بستی نگاه شرمساری داشتی

خاستم چیزی بگویم گریه بغضم را شکست
نه! نگفتم سال ها چشم انتظاری داشتی
با نوازش می کشیدی آه و می گفتی ببخش
سر به دوشم هق هق بی اختیاری داشتی

مست آغوشم دهانت بوی تند بوسه داشت
با چنین مستی ولی چشم خماری داشتی
وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من
شاید از دیوانه ی خود انتظاری داشتی

رفتی و ناباورانه من کنار پنجره
عطر باران بود و بر شیشه بخاری داشتی
صبح بوی گل تمام خانه را پر کرده بود
کاش می شد باز در خابم گذاری داشتی

عشق یعنی بی گلایه لب فرو بستن.. سکوت
دلخوش از اینکه شبی با او قراری داشتی
دیدگاه ها (۱۰)

گاهی گذشت میکنم.گاهی گذر....معنای این دو فرق میکند.بخشیدن دی...

از انگشتان دست یاد میگیریم که:...یکی کوچک,یکی بزرگیکی بلند و...

مانگە شەوبەڵێنی ڕاگەیاندێ ڕاسپاردەگوتی: بۆت دێتە ئەو بن پارد...

hyunjin

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط