گناهکارمن

#گناهکار_من🎀
#پارت_سی_و_ششم
شوگا ات رو بغل کرد و روی ویلچر گذاشت*
رفتن پیش عسل*
پرستار:فقط ۱ نفر میتونه بره ببینه
لیا:ا اما منم میخوام ببینمش
تهیونگ:دخترا میشه من برم ببینمش(با گریه)
ات:اوکی تو برو(گریه)
لیا:باش برو
تهیونگ رفت تو و عسل رو روی تخت با اون حال دید*
شروع کرد به گریه کردن و رفت نشست کنار عسل*
تهیونگ:عسل چشاتو وا کن دیگه(گریه)
من بدون تو نمیتونم زنده بمونم
سرشو گذاشت رو پای عسل و دستاشو گرفت و خوابش برد*
ات:میگم که منم میرم یه سری به عسل بزنم
شوگا:وایسا از پرستار اجازه بگیرم
اجازه رو گرفت و لیا و ات رفتن پیش عسل*
لیا:عا تهیونگ خوابش برده
ات:اوهوم من که گفتم این دوتا همو دوست دارن(با بغض)
لیا رفت جلو و موهای عسلو ناز کرد*
لیا:عسل لطفا مارو تنها نزار لطفا
ات:عسل بهت قول میدم اگه بری منم پشت سرت بیام
لیا:اینجوری نگو بیا بریم دیگه
رفتن بیرون*
شوگا:ات پاهات درد میکنه؟
ات:حسش نمیکنم
شوگا:بیا بریم پیش دکتر معاینه کنه
پلیس اومد*
پلیس:ببخشید خانوما یکیتون باید جزییاتو کامل تعریف کنه
لیا:عا من تعریف میکنم
ات:اوکی تو تعریف کن
شوگا و ات رفتن پیش دکتر*
لایکا به ۲۰ برسه پارت بعدو میزارم💞