جاده

جاده
خودت را می برد
باران رد پایت را
باد عطرت را
زمان یادت را...

برای مرگ من
متفقین متحد شده اند...
دیدگاه ها (۱)

من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام این چنین هرگز نبودم گویی...

رفت و بعد از رفتنش آن شب چه بارانی گرفتبوته ی یاس کنار نرده ...

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشدما در این گوشه زندان و...

وقتی می شود دقایق عمرت را با آدم های خوب بگذرانی، چرا باید ل...

اشکهایم را می‌نويسم خط به خط در دفترم، حال و روز دفترم این ر...

هیچوقت خودت را وابسته نکن !!!نه به این دنیا نه به آدم هایش ه...

...آذرماه، چه زود آمدیی؟ با آن نفس‌های سردبا خودت خاطره‌ها ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط