پارت دوم

پارت دوم 😍
سحر
وای بالاخره باید بریم. سوار هواپیما شدیم من که دیشب رو نخوابیده بودم چشمام رو هم رفت و خوابم برد با زدن ترنج رو شونم بیدار شدم و دیدم رسیدیم خیلی هیجان داشتم از هواپیما پیاده شدیم دو تا آدامس انداختیم بالا شالو بردیم عقب من که ایرپاد تو گوشم بود شالم رو بردم پشت گوشم فکر کردم شاید اینجوری خفن تر باشع سوار تاکسی شدیم آدرس رو از رو کاغذ براش خوندم خیلی هیجان داشتم که ببینم سفارشات من به بابام برای گرفن یه جای لوکس و باکلاس شمال شهر جواب داده یا نه رسیدیم. پیاده که شدیم دیدم نه چجورم جواب داده این قصره یا خونع عجب آپارتمانی بود کیف کردم منو ترنج دهنمون باز مونده بود
ارسلان
مهدی. فرشید بچها قراره همسایه جدید بیاد
فرشید. جونم من همسایه جدید دوس دارم البته اگه مهربون باشن و پایه
من. آخه چی میگی برا من میخواد بیا به تو چه بعدم مثل اینکه دخترن
فرشید. حالا ما که همیشه اینجاییم دخترن هم چه بهتر😎
من. 🤨
پاشین بریم بیرون رفتم تو اتاق اون تیشرت سیاهم با شلوار جینم پوشیدمو رفتم تو هال پیش بچها و گفتم خوب بریم
فرشید. جوووووون
مهدی. چه شاخی داداش
من. چاکرم بریم دیگه
سحر
همین که رفتیم بریم داخل یهو در باز شد. نه خوابم یا بیدار آره خودشون بودن فرشید اسماعیلی، ارسلان مطهری، مهدی قایدی همون عشقا بازیکنای تیم استقلال مگه داریم مگه میشه اما ارسلان یه چیز دیگه، عجب موهایی، عجب استایلی، عطر تلخش ادمو دیونه میکرد یعنی واقعا من دیدمشون
دیدگاه ها (۲)

پارت سومتا به خودم اومدم دیدم ازمون دور شدن من. ترنجججججج د...

پارت چهارمرسیدیم زمین تمرین رفتیم رختکن و لباسامونو عوض کردی...

وای باورم نمیشه یعنی من با بهترین دوستم ترنج تو بهترین دانشگ...

من یک دخترم وحق ورزشگاه رفتن دارم

بیب من برمیگردمپارت : 52_ تهیونگ تو به عنوان دوستم باید کمکم...

#عشق _ جنایت 🔪پارت27میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم ینا :...

دختری که آرزو داشت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط