عشق آغشته به خون
。☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۴۳ (。☬。)
تهیونگ آروم دستش را روی پهلو مین جی کشید با اشوه و نرم مین جی تند اشک هایش را پاک کرد باید قوی میماند هر چی هم که شده لوپ نباید خودش را کم میگذاشت مخصوصا جلو تهیونگ لجباز ..
تهیونگ بلاخره توقف دستش را دور شکم مین جی کشید و دورش حلقه کرد سپس سری را سمت گوشش نزدیک کرد و نجوا کنان گفت : یجوری هستی .. ؟ انگار عطر زدی ولی بوی تلخش نیست ..
مین جی سخت بغضش را قورت داد و سخت و با لحنیچ قوی ای گفت : درسته عطر نزدم چون دوست ندارم .. تهیونگ با لبخند ای بهش نگاه کرد سپس چنگی به پهلو ای مین جی زد و با لبخند و دل خوش گفت : منم از همینجور دختر خوشم میاد که عطر نزندند
مین جی هیچگونه چیزی نگفت تا همین چند دقیقه پیش خودش را بهش نشون داد که میتونن حتی در یک ثاسمه نفس مین جی را بگیره .. برای همین مین جی سکوت کرد ..
تهیونگ همچنین چنگ محکم تر از پهلو مین جی گرفت ولی باز هم هیگونه ترسی را در مین جی ندید
آروم از پست زیپ لباسش را پایین کشید .. هیمن حرکتش باعث شد که دلش بلرزد .. کم کم با حرکت آرومی زیپ لباس عروس مین جی را پایین کشید سپس خم شد و لب گرم اش را کنار زیر گذاشت و پر عطش بوسید .. مین جی تند چشم تو کاسه چرخاند از شدت استرس ..
تهیونگ لباس عروس مین جی را پایین نکشید ولی تند دست هایش را دور کمرش حلقه کرد و مین جی را آروم بلند کرد و روی پاش نشاند .. مین جی همچین با این حرکت یهویی دستش را روی سینه تهیونگ گذاشت و با نفس های خیر عادی زل زد تو چشم های تهیونگ...
این کرد تا حدی خسته بود که نیاز به یک رابطه ای خوبی داشته باشد چرا که درست مثل مین جی که اولین بار در زندگی اش وارد دیما عجیبی میشد .. تهیونگ هم همراهش بود چرا که اولین بار بود لبشرا نزدیک لی یک دختر میبرد ..
مین جی با تی تند پلک روی هم گذاشت تهیونگ وقتی چشم های بسته مین جی را دید پوزخند زد و حولش داد روی تخت تا دراز بکشه ولی هنوز هم چشم های مین جی بسته بودن .. حالا اون بود که رویش خیمه زد و لبش را روی نیم رخ مین جی کشید ..
مین جی آروم و بی وقفه نقش کشید و به خوبی خیس شدن خودش را متوجه شد...
تهیونگ: چرا اینقدر آروم ؟ ... ها
(。☬。)پارت ۴۳ (。☬。)
تهیونگ آروم دستش را روی پهلو مین جی کشید با اشوه و نرم مین جی تند اشک هایش را پاک کرد باید قوی میماند هر چی هم که شده لوپ نباید خودش را کم میگذاشت مخصوصا جلو تهیونگ لجباز ..
تهیونگ بلاخره توقف دستش را دور شکم مین جی کشید و دورش حلقه کرد سپس سری را سمت گوشش نزدیک کرد و نجوا کنان گفت : یجوری هستی .. ؟ انگار عطر زدی ولی بوی تلخش نیست ..
مین جی سخت بغضش را قورت داد و سخت و با لحنیچ قوی ای گفت : درسته عطر نزدم چون دوست ندارم .. تهیونگ با لبخند ای بهش نگاه کرد سپس چنگی به پهلو ای مین جی زد و با لبخند و دل خوش گفت : منم از همینجور دختر خوشم میاد که عطر نزندند
مین جی هیچگونه چیزی نگفت تا همین چند دقیقه پیش خودش را بهش نشون داد که میتونن حتی در یک ثاسمه نفس مین جی را بگیره .. برای همین مین جی سکوت کرد ..
تهیونگ همچنین چنگ محکم تر از پهلو مین جی گرفت ولی باز هم هیگونه ترسی را در مین جی ندید
آروم از پست زیپ لباسش را پایین کشید .. هیمن حرکتش باعث شد که دلش بلرزد .. کم کم با حرکت آرومی زیپ لباس عروس مین جی را پایین کشید سپس خم شد و لب گرم اش را کنار زیر گذاشت و پر عطش بوسید .. مین جی تند چشم تو کاسه چرخاند از شدت استرس ..
تهیونگ لباس عروس مین جی را پایین نکشید ولی تند دست هایش را دور کمرش حلقه کرد و مین جی را آروم بلند کرد و روی پاش نشاند .. مین جی همچین با این حرکت یهویی دستش را روی سینه تهیونگ گذاشت و با نفس های خیر عادی زل زد تو چشم های تهیونگ...
این کرد تا حدی خسته بود که نیاز به یک رابطه ای خوبی داشته باشد چرا که درست مثل مین جی که اولین بار در زندگی اش وارد دیما عجیبی میشد .. تهیونگ هم همراهش بود چرا که اولین بار بود لبشرا نزدیک لی یک دختر میبرد ..
مین جی با تی تند پلک روی هم گذاشت تهیونگ وقتی چشم های بسته مین جی را دید پوزخند زد و حولش داد روی تخت تا دراز بکشه ولی هنوز هم چشم های مین جی بسته بودن .. حالا اون بود که رویش خیمه زد و لبش را روی نیم رخ مین جی کشید ..
مین جی آروم و بی وقفه نقش کشید و به خوبی خیس شدن خودش را متوجه شد...
تهیونگ: چرا اینقدر آروم ؟ ... ها
- ۸.۷k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط