چند پارتی

♡چند پارتی♡

part : ⁴

یونجو: ولی کارت برای تبلیغات خوب بود
لینآ: واقعا؟!
یونجو: اوهوم(لبخند)
لینآ: ممنون(یونجو رو بغل کرد)
یونجو:خب دیگه برو سر کارت جوجه(لبخند)
لینآ: باشه، بای
(لینآ داشت به راه خودش ادامه میداد که یک دفعه به بغل جونگکوک (منشی جیمین) برخورد کرد)
لینآ: وای، متاسفم آقای جونگکوک(خجالت)
جونگکوک: اشکال نداره(لبخند)
(لینآ و جونگکوک چشم تو چشم شدن و به هم نگاه کردن)
لینآ: مـ.. من دیگه باید برم
جونگکوک: آ.. آها، باشه خدانگهدار
لینا: خدانگهدار (سرخ شده بود)

(یونجو داشت تبلیغات رو چک میکرد و جیمین دستش رو گذاشت روی شونه ی یونجو و گفت)
جیمین: برای امروز کافیه خانم یونجو(محو یونجو شده بود)
یونجو: آو، چشم رئیس (آماده شد تا بره به خونه)
جیمین:خانو یونجو
یونجو: بله
جیمین: میخوام شماره ی خودم رو داشته باشید
یونجو: برای چی(تعجب)
جیمین: مواقع ضروری (به یونجو نگاه میکرد)
یونجو: آها(از خجالت آب شدم)
جیمین:) آروم داشت می خندید)
یونجو: خب من دیگه میرم
جیمین: ب.. باشه خدانگهدار
یونجو: خدانگهدار
(سریع رفتم به خونه و لباس هایم را عوض کردم و رفتم پیش لینآ)
لینآ: سلام!
یونجو: سلام لینآ، خوبی؟
لینآ: آره، چی شد؟
یونجو: هیچی بابا تبلیغات هم آماده کردم
لینآ: چطور شد؟
یونجو: خیلی خوب شد دختر
لینآ: خداروشکر
یونجو: راستی! دتشتی با منشی جیمین چی میگفتی شیطون؟
لینآ: به تو چه آخه گوزو(خنده)
یونجو:(خنده)
لینآ: تو پیش آقای پارک جیمین چی میگفتی؟
یونجو: شمارش رو داد برای مواقع ضروری دیگه باهم راجب کار حرف زدیم
لینآ: آها
یونجو: خیلی خستمه، میرم بخوابم
لینآ: من تازه شام درست کردم!
یونجو: خب، بزارش برا ناهار
لینآ: وادافاک
یونجو: شب به خیر
لینآ: خابالو

(منتظر پارت بعدی باشید، ببخشید اگر کم بود) ♡♡♡
دیدگاه ها (۳)

🗿

♡چند پارتی♡part: ³سک دفعه دیدم از شرکت زنگ زدن و سریع جواب د...

⁵⁵ا/ت: چی میخوای؟ کوک: اومدم یونجو رو ببینم ا/ت: اینجارو از ...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

ویو یونجو : شروع کردیم به غذا خوردن ومن هنوز هم حالم بد بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط