حاضری تمام جانت را برایش بدهی

حاضری تمام جانت را برایش بدهی
آنگاه که همه چیزت میشود او...
سرانجام تمام
کارهایت
فکرهایت
اوست
کنارش که هستی گویی زندگی
همین چند لحظه کناراو بودن است
زندگی
چشم هایش
هرم نفس هایش است
اصلا زندگی یعنی او....
امان از روزی که نباشد
گویی تکه ای از جانت
گویی جانت نیست
تهی میشوی....
یک پوچ مطلق که دیگر هیچ چیز برایش ارزش ندارد...
مگر بی جان میشود زندگی کرد؟!
دیدگاه ها (۳)

وقتی هوس آغوشت به جانم می افتدنفس هایم به شمارش و و تپش قلبم...

چشم های منبسته به نگاه توستاز ابشخور چشم های تو اب میخوردو ل...

"دوستت دارم"مثلِ اولین حسِگرمِ لمسِ دستانت؛همانقدر آرام...هم...

حالِ منشبیه خانه‌ای ست قدیمی،وسطِ طوفانی سهمگینترس دارداز ری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط