امشب به سرم زد که در آغوشبمیرم

امشب به سرم زد که در آغوش،بمیرم
محکم بغلم کن که ازین فاصله سیرم

یک شب که نباشی نفسم تنگ وپریش است
بایــد به نفـــس های تو آرام بگیـــرم

هی بنگرمت از پسِ هر پرده ی اشکم
حالا که به چشمان تو افتاده مسیرم

"دلتنگم و با هیچکَسَم میل سخن نیست"
لب تر کن و چون ابر بباران به کویرم
دیدگاه ها (۶)

ما را که نوشتندآنقدر سخت نبودیمکه اکنونیان نخوانندمان...!!!....

دیــگــه فـــرامـــوشــتــــــــ کــــردم ...¡¡¡¡¡قــــانـــ...

ڪڸ دنیا هم بڪَوینددوستم دارند ، فایده ندارد اما دوستت دارم ه...

حڪـــــــــــــــــــــایت من…حڪایت ڪسی بود ڪه عاشق دریا بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط