پارت

پارت ۳۹
کوک: لعنتی لعنتی لعنتی
اخه چرا ات انقد لجباز هیچ فک کرده اگه اتفاقی براش تواین ماموریت بیفته من خودمو میکشم اصلن فک کرده من چقدر دوسش دارم ـــ اخه چرا بدون من این ماموریت رو قبول کردی دختر..
ویو راوی: ات وقتی از بالکن پرید با ماشین تند رو عمارت رفت که خیلی سریعا به مقصد رسید
ات: خیلی خب اروم باش یع ماموریت خیلی ساده اس اصلن جای نگرانی نیست
ویو راوی: ات سریع با یع گروه از کار کنان وارد فرودگاه شد ات: همگی پخش شین حواستون باشه با همیدگه در ارتباطیم حالا همگی برید
ویو راوی: کارکنان پخش شدن و ات با بی نقصی ماموریت رو تموم کرد.. همه چی خوب بود تا اینکه یع گله ادم ریختن رو ات وات رو بیهوش کردن ادمای جکسون بودند
نویسنده تانی
دیدگاه ها (۰)

پارت ۴۰پایان فصل اول ویو راوی: ات وقتی به هوش اومد جکسون رو ...

پارت ¹یه روز تو خونه بودم که در و زدن بابام رفت در و باز کنه...

پارت ۳۸ویو راوی: ان ها دو روز بعد از بیمارستان مرخص شدند ات ...

کدوم رنگ مو بیشتر به بیلی میاد؟؟؟ من میگم شماره(3)

دختر جهنمی

جیمین فیک زندگی پارت ۴۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط