برادرناتنی

برادرناتنی ✨️

P²⁶

رفتم و نشستم و اونم نشست و داشتیم غذا می‌خوردیم که گفت ..
/ اوم ا.ت.. حالت خوبه؟
_ اوم ... اره چطور (خونسرد)
/ عام ... واقعا حالت خوبه؟ (متعجب از خونسردی ا.ت)
_ اره من خوبم ( خونسرد دوبارههه)
/ اوم باوشه ... من میرم تو اتاقم
..چیزی نیاز داشتی به آجوما بگو
_ باشه
/ آجومااا
(از تو آشپزخونه سریع اومد)
"بله ارباب؟ چیزی شده؟
/ عام .. اگه ا.ت چیزی خواست بهش بده همین
" چشم.. با اجازه
( تعظیم کرد و رفت )

ویو کوک

بلند شدم و داشتم میرفتم که یهو ا.ت گفت
_ جئون جونگکوک... هوم ..خوبه ... ولی چی باعث اینهمه احترام شده ؟ ارباب؟ (با حالت تمسخر آمیز و توهین و پوزخند)

دوست نداشتم ا.ت بفهمه من مافیام .. میخواستم کنار احساس امنیت کنه نه اینکه بترسه
پس برای اینکه زیاد پیگر نشه گفتم

/ خودت میفهمی
و بعد سریع رفتم توی اتاقم تا از سوال نپرسه

عام میدونم کمه کلی خب شماعم هنوز یکی از شرطا رو نرسودیددد
✨️💓
شرط = به ۱۹۰ برسونید
دیدگاه ها (۸۸)

تنکس✨️💓

تنکس ✨️💓

تنکس 💓✨️

تنکس✨️💋

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط