بغلم کن که کمی ساکت وآرام شوم

بغلم کن که کمی ساکت وآرام شوم
در خیالی که گرفتار تو شد دام شوم

بی هوا بوسه مزن بر رخ من
بوسه انگاه بزن باز که من رام شوم

بی تو در خلوت این خانه گرفتار شدم
تو بیا تاکه کمی شاد از این کام شوم

پنجره باز کن نغمه بزن بر خورشید
من به شوق پرستو به این بام شوم

وقت رفتن تو بیا باز بزن بوسه ی مهر
تا که من همره آن یار دلارام شوم
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۵)

چشم مےبندم خودم را لحظہ‌ای گم مےڪنمدست و آغوش «تو» را عالے ت...

این حنجره جز با لب ِ تو، شعرنخواندهجز طعم ِصدایت به صدایش نچ...

ترا ندیده ام ولی ندیده دوست دارمتبه دست گرم عاشقی دوباره می ...

می شود یارا مرا یک بوسه مهمانم کنی ؟من گنه کارم مرا در سینه ...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

Rvenge or love ? Part 9 به درو دیوار تکیه میدادم که مبادا ...

هشدار یک آدم دیوونه تیمارستانی فقط میخواد این زیر چرتو پرت ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط