ما نوشتم و گرستم

ما نوشتيم و گريستيم
ما خنده كنان به رقص بر خاستيم
ما نعره زنان از سر جان گذشتيم ...

كسي را پروای ما نبود.
در دور دست مردی را به دار آويختند :
كسی به تماشا سر برنداشت

ما نشستيم و گريستيم
ما با فريادی
از قالب خود بر آمديم

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
دیدگاه ها (۰)

سرد است و باد‌ها خطوط مرا قطع می‌کنندآیا در این دیار کسی هست...

آن ِ عزیزم !این روزها هر وقت به تو فکر می کنم ،به تصویر ِ کب...

مرا عظیم‌تر از اینآرزویی نمانده استکه به جُستجوی فریادی گم‌ش...

گاهی میانِ خلوتِ جمعیا در انزوای خویشموسیقیِ نگاهِ تو را گوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط