پارت
پارت ۶
غمگین عضو هشتم
درخواستی
و همه قرص هارو خورد و نشست توی وان و تیغ و گرفت و روی رگ دو تا دست هاش کشید و رگ هاش و زد درد داشت قلبش درد گرفته بود و داشت خون بالا میاورد دیگه نمیتونست نفس بکشه کلی تقلا کرد و در آخر مرگی سخت و دردناک داشت و تنها از دنیا رفت
فردای اون روز اولین کسی که پیام مینجی رو دید نامجون بود
نامجون به همه پسرا زنگ زد و به همه درمورد پیام مینجی گفت و بقیه نمیتونستن پیام هایی که از طرف مینجی اومده رو باور کنن توی همه پیام ها اخرش نوشته بود
*نمیخوام توی این سن کم بمیرم دلم میخواد زندگی کنم ولی مثل اینکه سرنوشت نمیخواد*
همه پسرا به جز یونگی که هنوز خبردار نشده بود به خونه مینجی رفتن و در رو شکستن و کل خونه رو گشتن تا با جسد بی جون مینجی که توی وان حمام بود و معلوم بود چه مرگ سختی داشت مواجه شدن همه شون تا مینجی و دیدن شروع به گریه کردن
جونگکوک :این امکان نداره نه
تهیونگ:د لعنتی چطور گذاشتی و رفتی
جیمین:تو خیلی بچه بودی
جین:نه نه اخه چرا مگه نگفتی میخوای زندگی کنی پس چرا
نامجون:مینجی باورم نمیشه تو فقط ۱۵ سالت بود
جیهوپ:الان دیگه تو نیستی تا باهات وقت هایی که ناراحتم و بگذرونم تا خوشحال شم چرا رفتی
خیلی زود امبولانس اومد و جسد مینجی و بردن
اعضا حالشون خراب بود و حتی حرف هم نمیزدند فقط گریه میکردن
یونگی و جومی نشسته بودن پیش هم و تلویزیون میدیدن که خبرنگار
*هونگ مینجی ایدل و ملکه دنس کیپاپ و عضو هشتم گروه بی تی اس صبح شنبه در منزلش مرده پیدا شد پلیسو پزشکی قانونی علت مرگ اورا خودکشی اعلام کرد*
جومی: مینجی
یونگی:امکان نداره
جومی:زنگ بزن به اعضا بپرس
یونگی همین که گوشیش و باز کرد با پیام مینجی روبه رو شد وقتی پیام و خوند اشک از چشاش جاری شد و شروع به گریه کرد
جومی: من متاسفم خیلی ناراحت شدم بخاطر مرگ مینجی
روز خاکسپاری بود همه ناراحت بودن ایدل های زیادی اومده بودن و همه ناراحت بودن مینجی برای کیپاپ خیلی با ارزش بود و الان کیپاپ عزادار بود و برای یک ماه تمام مسابقات و مراسمات و کنسرت ها لغو شد
تمام اعضا ناراحت بودن و گریه میکردن و یونگی از همه بیشتر ناراحت بود چون نتونست برای آخرین بار مینجی رو بغل کنه
...........
غمگین عضو هشتم
درخواستی
و همه قرص هارو خورد و نشست توی وان و تیغ و گرفت و روی رگ دو تا دست هاش کشید و رگ هاش و زد درد داشت قلبش درد گرفته بود و داشت خون بالا میاورد دیگه نمیتونست نفس بکشه کلی تقلا کرد و در آخر مرگی سخت و دردناک داشت و تنها از دنیا رفت
فردای اون روز اولین کسی که پیام مینجی رو دید نامجون بود
نامجون به همه پسرا زنگ زد و به همه درمورد پیام مینجی گفت و بقیه نمیتونستن پیام هایی که از طرف مینجی اومده رو باور کنن توی همه پیام ها اخرش نوشته بود
*نمیخوام توی این سن کم بمیرم دلم میخواد زندگی کنم ولی مثل اینکه سرنوشت نمیخواد*
همه پسرا به جز یونگی که هنوز خبردار نشده بود به خونه مینجی رفتن و در رو شکستن و کل خونه رو گشتن تا با جسد بی جون مینجی که توی وان حمام بود و معلوم بود چه مرگ سختی داشت مواجه شدن همه شون تا مینجی و دیدن شروع به گریه کردن
جونگکوک :این امکان نداره نه
تهیونگ:د لعنتی چطور گذاشتی و رفتی
جیمین:تو خیلی بچه بودی
جین:نه نه اخه چرا مگه نگفتی میخوای زندگی کنی پس چرا
نامجون:مینجی باورم نمیشه تو فقط ۱۵ سالت بود
جیهوپ:الان دیگه تو نیستی تا باهات وقت هایی که ناراحتم و بگذرونم تا خوشحال شم چرا رفتی
خیلی زود امبولانس اومد و جسد مینجی و بردن
اعضا حالشون خراب بود و حتی حرف هم نمیزدند فقط گریه میکردن
یونگی و جومی نشسته بودن پیش هم و تلویزیون میدیدن که خبرنگار
*هونگ مینجی ایدل و ملکه دنس کیپاپ و عضو هشتم گروه بی تی اس صبح شنبه در منزلش مرده پیدا شد پلیسو پزشکی قانونی علت مرگ اورا خودکشی اعلام کرد*
جومی: مینجی
یونگی:امکان نداره
جومی:زنگ بزن به اعضا بپرس
یونگی همین که گوشیش و باز کرد با پیام مینجی روبه رو شد وقتی پیام و خوند اشک از چشاش جاری شد و شروع به گریه کرد
جومی: من متاسفم خیلی ناراحت شدم بخاطر مرگ مینجی
روز خاکسپاری بود همه ناراحت بودن ایدل های زیادی اومده بودن و همه ناراحت بودن مینجی برای کیپاپ خیلی با ارزش بود و الان کیپاپ عزادار بود و برای یک ماه تمام مسابقات و مراسمات و کنسرت ها لغو شد
تمام اعضا ناراحت بودن و گریه میکردن و یونگی از همه بیشتر ناراحت بود چون نتونست برای آخرین بار مینجی رو بغل کنه
...........
- ۶.۳k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط