داستانشب

#داستان_شب5

داستان شخصی که فقط یک روز زندگی کرد، داستان زندگی وآموزنده

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.

پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد.

به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید، خدا سکوت کرد، کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد، خدا سکوتش را شکست و گفت:

“عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت، تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها یک روز دیگر باقی است، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن”

لا به لای هق هقش گفت:

‘ اما با یک روز… با یک روز چه کار می توان کرد؟ …’

خدا گفت: ‘آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید’،

آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت:

‘حالا برو و یک روز زندگی کن’ او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید، اما می‌ترسید حرکت کند، می‌ترسید راه برود، می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد، قدری ایستاد، بعد با خودش گفت:

‘وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟ بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم’

آن وقت شروع به دویدن کرد،

زندگی را به سر و رویش پاشید، زندگی را نوشید و زندگی را بویید،

چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود،

می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد، می تواند ….

#داستان شخصی که فقط یک روز زندگی کرد

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما….

اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزدکی را تماشا کرد،

سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که او را نمی‌شناختند، سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد، او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد، لذت برد و سرشار شد و بخشید، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.

#او در همان یک روز زندگی کرد

فردای آن روز فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند:

‘ امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیست! ‘

زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛

اغلب ما تنها به طول آن می اندیشیم،

اما آنچه که بیشتر اهمیت دارد، عرض یا چگونگی آن است.

امروز را از دست ندهید،

آیا ضمانتی برای طلوع خورشید فردا وجود دارد!؟




به نام خدا به یاد خدا برای خدا #تلگرام_خدا
میعادگاه عاشقان لطفا با وضو وارد این کانال شوید
آن سوی همه ی دلتنگی ها خدائی ست که داشتنش جبران همه ی نداشتن هاست.
اگه اولش به فکرآخرش نباشی
آخرش به فکراولش میفتی!
فرزندانتان رابه امام موسی الرضا(ع) بسپارید،آنها رابیمه امام الرضا(ع)بکنید.
تا حالا ازامام الرضا(ع) حاجت گرفتید؟
می خواهید هرحاجتی دارید از امام رضا بگیرید؟
اگه می خواهیدهم اینک به جمع مابپیوندید ↓ ↓ ↓
#تلگرام_خدا

https://t.me/jhmvd

مبادابگذارید تلگرام خداخالی بماندتادرپیشگاه خداوندعزوجل،پاسخی داشته باشید.
پاسخگویی ومسئولیت پذیری یک امردینی است؟
دعای حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) پشت و پناهتون إن شاء الله
دیدگاه ها (۱)

#داستان_شب6 داستان موسی و بد ترین بنده خدا،داستان خواندنی و ...

#داستان_شب7 داستان خرید معجزه ، داستان کوتاه و آموزنده و خوا...

#داستان_شب4 داستان مونتاژ دوچرخه به وسیله همسایه بیسواد، خوا...

#داستان_شب داستان شکستن قلب جغد ، کوتاه و خواندنی و جالبقلب ...

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

بسم الله الرحمن الرحیم نکات قرآنی :إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ ا...

درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط