تهیونگ سریع لباس پوشید رفت پایین سوار ماشین شد

تهیونگ سریع لباس پوشید رفت پایین سوار ماشین شد
روشن کرد راه افتاد
که صدای آژیر ماشین پلیس بلند شد
تهیونگ با سرعت گاز داد
پلیس‌میگفت‌بزن کنار اما تهیونگ‌بیشتر گاز میداد
پلیس ها شروع به شلیک کردن
گلوله‌ خورد به یکی از لاستیک های  تهیونگ
کنترل ماشین از دست تهیونگ در رفت
ماشین خورد به دیوار تهیونگ سرش محکم خورد به فرمون ماشین بیهوش شد!
پلیس‌ها پیاده شدن اسلحه هارو گرفتن سمت تهیونگ
فهمیدن تهیونگ نیمه بیهوشه
تهیونگو دستگیر کردن

______________________________
ویو یجی

به زور بلند شدم صورتمو اب زدم ی تیشرت بگ مشکی ک مال تهیونگ بود توکیفم بود یادم رفت بش بدم ور داشتم
پوشیدم لباس قبلیم خونی شده بود
رفتم بیرون رو صندلی نشستم
کای: ببینم حالت خوبه?!(نگران)
+ه..ا ا..ره خوبم (لبخند)

_________________________________
ویو تهیونگ

چشمامو باز کردم
دیدم داخل ی اتاقم
یکی داره دستمو بانداژ میکنه
دستمو کشیدم
+چه غلطی میکنی
_لطفا اروم باشید الان اقا میاد
+اقا کیه برو اون طرف(داد)
تهیونگ پرستارو اون ور پرت کرد
پرستار از ترس رفت بیرون
تهیونگ خاست بلند شه دید اون دستش به تخت دستبند زدس
+لعنتی بازم کنید(داد)
که جان‌سو اومد داخل اتاق
_سلام کیم‌ تهیونگ(لبخند)


لایک ها کمه:|||||||||


#وانشات
#فیکشن
#بی_تی_اس
#تهیونگ
دیدگاه ها (۰)

ویو تهیونگ+ت..تو_خیلی وقته ندیدمت برادر عزیزم(لبخند)+خفه شو ...

:)

ویو یجیکمرم زخم شده بود با چاقو زده بودن الان بشون میگفتم دی...

تکپارتی اسمات از تهیونگ و جونگکوک و ا،ت ا،ت ویوسلام من ا،تم ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۳

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط