میان کوچه باغی عشق را یکدم صدا کردم
میان کوچه باغی ، #عشق را یکدم صدا کردم ،
در آن پاییز دلتنگی ، چه غوغایی به پا کردم ،
سکوت برگ های زرد ، میدانست راز سر به مهرم را ،
ولی من در میان هوهوی باد ، غم خود را رها کردم ،
به یادت منتظر ماندم ، نشستم در سکوتی تلخ ،
از این دلتنگ ماندنها ، من احساس وفا کردم ،
نگاهم منتظر ، نگاهی خیره که شاید بیایی ،
من از این وهم بافیها به قلب خود جفا کردم ،
و میدانم نمی آیی ، ولی چشمم به در مانده ،
برای بازگشتت ، چه شبها که دعا کردم ،
میان کوچه باغم من ، نشان از تو نمیبینم ،
بیا عشقم ، تمام اشک هایم را برای تو فدا کردم ،
تو که رفتی دل ساقی ، ز دست #عشق خنجرخورد ،
بیا برگرد تا با چشم خود بینی برای تو چه ها کردم ،
#دکترشفیعی #
در آن پاییز دلتنگی ، چه غوغایی به پا کردم ،
سکوت برگ های زرد ، میدانست راز سر به مهرم را ،
ولی من در میان هوهوی باد ، غم خود را رها کردم ،
به یادت منتظر ماندم ، نشستم در سکوتی تلخ ،
از این دلتنگ ماندنها ، من احساس وفا کردم ،
نگاهم منتظر ، نگاهی خیره که شاید بیایی ،
من از این وهم بافیها به قلب خود جفا کردم ،
و میدانم نمی آیی ، ولی چشمم به در مانده ،
برای بازگشتت ، چه شبها که دعا کردم ،
میان کوچه باغم من ، نشان از تو نمیبینم ،
بیا عشقم ، تمام اشک هایم را برای تو فدا کردم ،
تو که رفتی دل ساقی ، ز دست #عشق خنجرخورد ،
بیا برگرد تا با چشم خود بینی برای تو چه ها کردم ،
#دکترشفیعی #
- ۳.۳k
- ۲۹ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط