شب با تموم قدرتش جنگید

شب با تمومِ قدرتش جنگید
امّا هنوز آینده روشن بود
مردا رو کُشتن غافل از اینکه
پیغمبر این قافله «زن» بود


["حیّ علی العزا" نه! "حیّ علی الحماسه"]

#محرم #حماسه #کربلاء #احمدامیرخلیلی
دیدگاه ها (۱۸)

حسین جان من! قربان زلف های خون چکانت شوم باز پای جنونم را لن...

محرم اومد و مشکی رو تن کردخودش رو شکل هفتاد و دو تن کردبا بغ...

تو را آورده ام این جا که مهمان خودم باشیشب آخر روی زلف پریشا...

او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشاندیگر مپرس از من نشان ک...

ازدواج از روی اجبار۲ p15

رمان j_k

ازدواج از روی اجبار۲ ادامه پارت۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط