فعال شدم یاح یاحححح
فعال شدم یاح یاحححح😂
بچه ها سعی میکنم هرروز یه پارت بدم اوکیه؟🥲🫶
خب اهم بسه دیگه بریم سراغ پارت😂🤌
.
.
.
.
دنیای انیمه پارت ۵
.
.
.
.
راستش من زیاد از فوضولی و فالگوش وایسادن خوشم نمیاد ولی این یکی برای نجات دنیا بود😜
متوجه تکون خوردن یچیزی تو حیاط میشم
پرده رو میزنم کنار تا ببینم چیه
کنارم یه اینست و وقتی خودمو تو اینه میبینم شوکه میشم:وادااااااااا
تبدیل شده بودم به اوسیم!!
توی حیاط دوتا چشم سفید بود تا اومدم ببینم چیه انیا از خواب بیدار شد و با صدای ارومی گفت:
بهار تویی؟
-اره منم ولی تبدیل شدم به اوسی گاچام🫠
+چقدر عوض شدیییییییییییییی
قیافم شبیه این میشه😊 و برمیگردم تا ببینم چی توی حیاط بود اما به نظر میومد رفته...
صدای پا میومد...انگار یور داشت میومد!!
میرم زیر پتو و خودمو میزنم به خواب😂👍🏻
بعد از اینکه یور رفت حرف های یور رو به انیا میگم
انیا:احتمالا انیسا میدونه این زمرد دقیقا به چه دردی میخوره
من:اره احتمالا...راستی انیا!...
صدای خر و پفش بلند شد😂
منم میرم میخوابم
*پرش زمانی به 8 صبح
از خواب بلند میشم و میرم به همه سلام میکنم
لوید:بهار حالت خوبه؟چرا اینشکلی شدی؟😂
من: تبدیل به اوسی گاچام شدم🥴
لوید بعد از دودقیقه*
اییییییییییییییییییییییییییی بهارررررررررررررررر تو زن جینجرییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من :اره.ولی شما جینجر رو از کجا میشناسی؟
لوید:منو جینجر دوستای قدیمی ایم😅
تو ذهنم*
اگه جینجر و لوید باهم دوستن حتما لوید به جینجر گفته من اینجام و اون دوتا چشم سفید هم جینجر بوده!!!
یه صدایی از پشت سرم:تو از کی انقدر باهوش شدی؟
برمیگردم...جینجر بود!
*ذهنمو خوند😂
خوشحال میشم و میپرم بغلش🥹🫶🏻حدود ساعت 9 بود که با انیا و باند و جینجر به سمط کافه میرفتیم
دیدیم که انیسا توی کافه مشغول نوش جان کردن بستنی هستن😂
سلام میکنیم و میشینیم سر میز
انیسا:ثوبحان الله...جینجر تو اینجا چه غلطی...چیز یعنی چیکار میکنیییییییییی؟؟
من:یعنی اخرین نفری که باید بفهمه همه ی شما همدیگرو میشناسین منم؟🙄
بعد از یکعالمه حرف زدن*
من:بچه ها راستی دیشب یور و رئیسش داشتن درمورد یه زمرد قدرتمند حرف میزدن
باند هم وقتب اینده رو دید متوجه شد چند نفر با نقاب اون زمرد رو از یور گرفتن و یور رو کشتن
انیسا:قبلا در مورد اون زمرد شنیدم...احتمالا امشب توی جشن بالماسکه میزدنش و کنترل جهان رو بدست میگیرن!امشب باید هرجور شده وارد اون جشن شیم...جینجر:من میتونم ببرمتون داخل ولی باید برای قیافه هاتون و قدتون یه فکری کنید😂انیا:تو خوبی با اون قد نردبونت😂همه میزنیم زیر خنده بجز جینجر که قیافش اینجوری شده😑
انیسا:جشن حدود ساعت 10 شب هست...شب میبینمتون😉
.
.
دستم به چوخ رف لایک کننن😂
بچه ها سعی میکنم هرروز یه پارت بدم اوکیه؟🥲🫶
خب اهم بسه دیگه بریم سراغ پارت😂🤌
.
.
.
.
دنیای انیمه پارت ۵
.
.
.
.
راستش من زیاد از فوضولی و فالگوش وایسادن خوشم نمیاد ولی این یکی برای نجات دنیا بود😜
متوجه تکون خوردن یچیزی تو حیاط میشم
پرده رو میزنم کنار تا ببینم چیه
کنارم یه اینست و وقتی خودمو تو اینه میبینم شوکه میشم:وادااااااااا
تبدیل شده بودم به اوسیم!!
توی حیاط دوتا چشم سفید بود تا اومدم ببینم چیه انیا از خواب بیدار شد و با صدای ارومی گفت:
بهار تویی؟
-اره منم ولی تبدیل شدم به اوسی گاچام🫠
+چقدر عوض شدیییییییییییییی
قیافم شبیه این میشه😊 و برمیگردم تا ببینم چی توی حیاط بود اما به نظر میومد رفته...
صدای پا میومد...انگار یور داشت میومد!!
میرم زیر پتو و خودمو میزنم به خواب😂👍🏻
بعد از اینکه یور رفت حرف های یور رو به انیا میگم
انیا:احتمالا انیسا میدونه این زمرد دقیقا به چه دردی میخوره
من:اره احتمالا...راستی انیا!...
صدای خر و پفش بلند شد😂
منم میرم میخوابم
*پرش زمانی به 8 صبح
از خواب بلند میشم و میرم به همه سلام میکنم
لوید:بهار حالت خوبه؟چرا اینشکلی شدی؟😂
من: تبدیل به اوسی گاچام شدم🥴
لوید بعد از دودقیقه*
اییییییییییییییییییییییییییی بهارررررررررررررررر تو زن جینجرییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من :اره.ولی شما جینجر رو از کجا میشناسی؟
لوید:منو جینجر دوستای قدیمی ایم😅
تو ذهنم*
اگه جینجر و لوید باهم دوستن حتما لوید به جینجر گفته من اینجام و اون دوتا چشم سفید هم جینجر بوده!!!
یه صدایی از پشت سرم:تو از کی انقدر باهوش شدی؟
برمیگردم...جینجر بود!
*ذهنمو خوند😂
خوشحال میشم و میپرم بغلش🥹🫶🏻حدود ساعت 9 بود که با انیا و باند و جینجر به سمط کافه میرفتیم
دیدیم که انیسا توی کافه مشغول نوش جان کردن بستنی هستن😂
سلام میکنیم و میشینیم سر میز
انیسا:ثوبحان الله...جینجر تو اینجا چه غلطی...چیز یعنی چیکار میکنیییییییییی؟؟
من:یعنی اخرین نفری که باید بفهمه همه ی شما همدیگرو میشناسین منم؟🙄
بعد از یکعالمه حرف زدن*
من:بچه ها راستی دیشب یور و رئیسش داشتن درمورد یه زمرد قدرتمند حرف میزدن
باند هم وقتب اینده رو دید متوجه شد چند نفر با نقاب اون زمرد رو از یور گرفتن و یور رو کشتن
انیسا:قبلا در مورد اون زمرد شنیدم...احتمالا امشب توی جشن بالماسکه میزدنش و کنترل جهان رو بدست میگیرن!امشب باید هرجور شده وارد اون جشن شیم...جینجر:من میتونم ببرمتون داخل ولی باید برای قیافه هاتون و قدتون یه فکری کنید😂انیا:تو خوبی با اون قد نردبونت😂همه میزنیم زیر خنده بجز جینجر که قیافش اینجوری شده😑
انیسا:جشن حدود ساعت 10 شب هست...شب میبینمتون😉
.
.
دستم به چوخ رف لایک کننن😂
- ۲.۰k
- ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط