بگذار که درحسرت دیدار بمیرم

بگذار که درحسرت دیدار بمیرم

 درحسرت دیدار تو بگذار بمیرم

دشوار بود مردن و روی تو ندیدن

بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم

بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ 

 در وحشت و اندوه شب تار بمیرم

بگذارکه چون شمع کنم پیکر خود آب

 در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم

می میرم از این درد که جان دگرم نیست

 تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم

تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم

بگذار بدانگونه وفادار....  بمیرم .....

«سیمین بهبهانی» #بخون
دیدگاه ها (۲)

روزها فکر من این است و همه شب سخنمکه چرا غافل از احوال دل خو...

جنگ تمام عیار رسانه ای علیه ایران! #کرونا_را_شکست_میدهیم

کتاب کلاغ ها ؛نویسنده: نادر ابراهیمیکلاغ ها برنده جایزهٔ اول...

در کوی بتان نیست کسی زار تر از مندر پیش عزیزان جهان خوارتر ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط