خیس بارانمببینچتری نمیخواهد دلم

خیس بارانم،ببین،چتری نمیخواهد دلم
با تو ام ،باخاطرت،چیزی نمیخواهد دلم

سقف دل محکم شده امن است جای یاد تو
ساکتم با حسرتت، حرفی نمیخواهد دلم

سر به سر هر لحظه هرجا ،جای پای خاطرات
بازهم تنها شدم چیزی نمیخواهد دلم

هر قدم بن بست گویا راه من را بسته است
زنده ام گویا ولی چیزی نمیخواهد دلم

بغض دارم در گلو حسرت به دل ماندم ولی
بازهم با اینهمه چیزی نمیخواهد دلم

مرهم زخمم تویی جانم به جانت بسته است
غیر تو، جز مردن و رفتن نمیخواهد دلم

خسته ام،هر استخوانم لای زخمی کهنه است
خیس بارانم بببین چیزی نمیخواهد دلم
دیدگاه ها (۴)

نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتینیم باقی مانده هم هروقت فرصت...

در دامِ تـو اُفـتـاده ام و بـاز ، غَـمـی نیـستدیوانه ی چَشما...

عکس زیبای تورا دیدم میان برکه ایآب را بر هم زدم شاید بغل گیر...

آنقَدَر بی"تو"مست وخرابم که نگوآنقَدَر دوری تو داده عذابم که...

تک پارتی گذشته های تاریک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط