من

من
در آن لحظه که
چشم تو به من می‌نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد ...
رقص شیطانی خواهش را
در آتش سبز ...
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر ...
اهتزاز ابدیت را می‌بینم
بیش از این
سوی نگاهت
نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را
یارای تماشایم نیست
کاش می‌گفتی چیست
آنچه از چشم تو
تا عمق وجودم جاری ست ...
#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱)

چقدر زیباسـت...کسی را "دوست" بداریـمنـه از رویِ "نیاز"نه از ...

میآیی همه دنیا را خاموش کنیم؟و بعد تو همه‌اش را روشن کنی؟اصل...

گفته بودیهر وقت که شعر می‌نویسیدوستم بدارنمیدانماز این همه ش...

صدای شکستنت را هیچ کس نمی شنود.اینجا آدم هایش ناشنوایند....ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط