اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۳۶

وقتی رسیدیم من و یه دختر که نمی‌شناختم افتادیم تو یه اتاق ناراحت شدم که با سمیرا یه جا نیستم و تا جایی که فهمیده بودم نیما و عماد دو تا رفیق تو یه اتاق افتاده بودن
بعد من دور از سمیرا جونم بودم
راستی یه زنگ بهش بزنم

_الو سمیرا عشقمم

_جونمم

_با کی تو اتاق افتادی

_حدس بزن کی

_کی

_خواهر عشقت

_عشقم کیه

_احمق عماد دیگه

_اوهااا با اون یه جایی شت
ولی گفته باشم عماد دیگه عشقم نیست

_اگه عاشقی زود عشقت تموم نمیشه اگه از اولش هم نبودی الان هم نیستی


اوففف چرا همه عشق منو زیر سوال میبرن

_سمیرا باید برم دست به اب کاری نداری

_برو ن///ش///ا///ش///ی تو خودت

_بی ادب

قطع کردم و رفتم دستشویی و وقتی اومدم بیرون گوشیم یه سره زنگ میزد

مامانم بود
حتما نگرانم شده بود

_الو جانم مامانم

_عزیزم دیارا رسیدی به سلامتی

_اره مامان جان نگران نباش

شرط پارت بعد لایک ها بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۱۱)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۷بعد از اینکه حدود نیم ساعت با مامانم ص...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۸قرار شد نیما سمیرا رو برسونه خوابگاه ع...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۵_چه عجب عماد خان پس عذر خواهی هم بلدی ...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۴یک هفته بعد وسایلم رو جمع کردم و ساکمو...

فیک عشق ابدی

پارت چهل و هفت از زبان دایون=سه روزه از اون روزی که رفتم سر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط