وقتی دریچه های غزل باز می شود

وقتی دریچه های غزل باز می شود
شب با خیال چشم تو آغاز می شود

آتش زبانه می زند از جان واژه ها
یاد تو در دلــــم پر پرواز می شود

حس می کنم رها شده ام در تن بهــــــــار
وقتی که دکمه دکمه پیرهنت باز می شود

دریا خلاصه ایست از آبی چشم تو
پلکی بزن بخند که اعجاز می شود

می آیی و حضور تو یعنی تمام عشق
می رقصی و حریر تنت ناز می شود

دستم نمی رسد به تــو تا بـــاورم کنی
آغوش من به عشق تو ابراز می شود

کم کم غروب می کنم و باز آری آه
شب با خیال چشم تو آغاز می شود



@,,,,,D
دیدگاه ها (۹)

حالمون بده، دنبال درمان باشیم:نظرسنجی سالانه گالوپ: ایرانی‌...

اگر حق با شماست، به خشمگین شدن نیازی نیست؛ و اگر حق با شما ن...

خودش گفتـــه:"یَدُ اللَّهِ فَـــوْقَ أَیْدِیهِــــمْ"یعنی بن...

اگر روزی بمیرم،تمام کتاب هایی را که دوست دارم؛با خودم خواهم ...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

میان دونگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط