ات دیدم که دیرم شده سریع آماده شدم و خواستم سوار اتوبو
ا/ت : دیدم که دیرم شده سریع آماده شدم و خواستم سوار اتوبوس بشم که یادم افتاد کارت اتوبوسم تموم شده ولی اونجا داداش بورام رو دیدم برام کارت کشید و گفت من هروز به امید دیدنت میام اینجا بعد تو نمیایی همانطور که میدونی احتیاجی به اتوبوس ندارم
ا/ت: خب نمی آمدی مگه بهت التماس کردم
( اسم داداش بورام فیلیکس هست)
فیلیکس : عشقم داری ناراحتم می کنی مگه چی میشه باهام ازدواج کنی
ا/ت : هنوز به محل کارم نرسیده بودم پیاده شدم چون نمی خواستم که بفهمه کجا کار می کنم ولی فیلیکس پیاده نشد و فقط از پنجره اتوبوس برام دست تکون داد و با صدایی بلند گفت بعداً می بینمت عشقم
ا/ت : تو را که داشتم می رفتم خوردم به یک نفر ولی توجه نکردم و ادامه دادم وقتی رسیدم مثل همیشه رییس م گفت امروز شب خیلی مهم ی هست پس خوب کارتون رو انجام بدید امشب
کیم تهیونگ میاد اینجا و حتما حقوقی خوبی می گیرید البته اگر دست گل به اب ندید باران حواست باشه ضرف ها رو
جلو کیم تهیونگ نشکونی
میا تو هم بار رو تمیز کن و ا/ت تو هم چون باران ظرف ها رو ممکنه از استرس
بشکنه تو براشون چیز هایی که سفارش دادن رو میاری همگی فهمیدین.
بله رییس
رییس : خب من میرم یک ساعت قبل از اینکه بیان من میام
ا/ت : از جایی که من کاری نداشتم نشستم و تو فکر فرو رفتم آخه چرا من باید از ترس اینکه هر لحظه مادرم یا پدرم بگن با اون مرد هیز ازدواج کنم زندگی کنم چرا نباید برم مدرسه من سنی ندارم از فکر درو آمدم و .......
بیا پایین تر
یکم پایین تر
و دیدم که زمان چقدر زود گذشته لباس هامون رو پوشیدیم
لایک یادتون نره
اگر فالو نداری فالو کن تا ادامش رو ببینی 😉😀♥️😍🥰😘
ا/ت: خب نمی آمدی مگه بهت التماس کردم
( اسم داداش بورام فیلیکس هست)
فیلیکس : عشقم داری ناراحتم می کنی مگه چی میشه باهام ازدواج کنی
ا/ت : هنوز به محل کارم نرسیده بودم پیاده شدم چون نمی خواستم که بفهمه کجا کار می کنم ولی فیلیکس پیاده نشد و فقط از پنجره اتوبوس برام دست تکون داد و با صدایی بلند گفت بعداً می بینمت عشقم
ا/ت : تو را که داشتم می رفتم خوردم به یک نفر ولی توجه نکردم و ادامه دادم وقتی رسیدم مثل همیشه رییس م گفت امروز شب خیلی مهم ی هست پس خوب کارتون رو انجام بدید امشب
کیم تهیونگ میاد اینجا و حتما حقوقی خوبی می گیرید البته اگر دست گل به اب ندید باران حواست باشه ضرف ها رو
جلو کیم تهیونگ نشکونی
میا تو هم بار رو تمیز کن و ا/ت تو هم چون باران ظرف ها رو ممکنه از استرس
بشکنه تو براشون چیز هایی که سفارش دادن رو میاری همگی فهمیدین.
بله رییس
رییس : خب من میرم یک ساعت قبل از اینکه بیان من میام
ا/ت : از جایی که من کاری نداشتم نشستم و تو فکر فرو رفتم آخه چرا من باید از ترس اینکه هر لحظه مادرم یا پدرم بگن با اون مرد هیز ازدواج کنم زندگی کنم چرا نباید برم مدرسه من سنی ندارم از فکر درو آمدم و .......
بیا پایین تر
یکم پایین تر
و دیدم که زمان چقدر زود گذشته لباس هامون رو پوشیدیم
لایک یادتون نره
اگر فالو نداری فالو کن تا ادامش رو ببینی 😉😀♥️😍🥰😘
- ۵.۷k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط