ادامه
ادامه ...
برگشتم سمتش که دیدم دست تو جیب و جدي به لباس خوابا نگاه رفتم سمتش و با غیض گفتم چه خوش اشتها..چيزي نمیخوام... بریم... نگام کرد و نرم خندید و با شیطنت خاصی :گفت یه چرخ این سمتم بزن.. سرخ شده با تاکید تکرار کردم چيزي نياز ندارم.. بریم.. چشماشو چرخوند و گفت چه زن کم با حرص زل زدم بهش. خبیث و شیطون گفت نذار خودم برات بردارم. ضربان قلبم بالا رفت و داغ کردم تصور اینکه اون بخواد چنین لباسایی برام برداره نفسمو بند میاورد. به زحمت نفسمو بیرون دادم و راه افتادم و با غیض گفتم شیطونه میگه اونقدر خرید کنم که فروشنده گرو برت داره.. خندید و گفت نترس.. اونقدري دارم که تو رو راضي کنم. و عمیق گفت: چشم و دلت خيلي سيره.. بین لباس خوابا الا : چر واااي خداا... از فکر اینکه جیمین دقیقا پشت سرمه و داره این چیزایی که من میبینم رو میبینه باعث میشد مدام سرخ و سفید بشم و اب دهنم رو
برگشتم سمتش که دیدم دست تو جیب و جدي به لباس خوابا نگاه رفتم سمتش و با غیض گفتم چه خوش اشتها..چيزي نمیخوام... بریم... نگام کرد و نرم خندید و با شیطنت خاصی :گفت یه چرخ این سمتم بزن.. سرخ شده با تاکید تکرار کردم چيزي نياز ندارم.. بریم.. چشماشو چرخوند و گفت چه زن کم با حرص زل زدم بهش. خبیث و شیطون گفت نذار خودم برات بردارم. ضربان قلبم بالا رفت و داغ کردم تصور اینکه اون بخواد چنین لباسایی برام برداره نفسمو بند میاورد. به زحمت نفسمو بیرون دادم و راه افتادم و با غیض گفتم شیطونه میگه اونقدر خرید کنم که فروشنده گرو برت داره.. خندید و گفت نترس.. اونقدري دارم که تو رو راضي کنم. و عمیق گفت: چشم و دلت خيلي سيره.. بین لباس خوابا الا : چر واااي خداا... از فکر اینکه جیمین دقیقا پشت سرمه و داره این چیزایی که من میبینم رو میبینه باعث میشد مدام سرخ و سفید بشم و اب دهنم رو
- ۴.۰k
- ۱۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط