سرد شده ام

سرد شده ام
آن قدر که
دلم در هوای نبودنت
یخ زده است
و اشک روی گونه هایم
قندیل می بندد

راستی
اگر گذرت بر خیال من افتاد
آهسته قدم بر دار
فصل احساسم
این روزها
زمستانی ست
دیدگاه ها (۳)

خدایا یک نفس آواز! آواز!دلم را زنده کن! اعجاز! اعجاز!بیا بال...

این منم، خسته در این کلبۀ تنگجسم جامانده ام از روح جداستمن ا...

به تمام آن هابه همه شانکه معجزه ای دارندبگو!معجزه یعنیامروز ...

دیوان شعرهای من دو فصل داردانتظارت تا سپیده دم، شبهاو گریه ه...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط