پارت
پارت۱۹
فصل دوم
جین ائه از بیمارستان مرخص شد به دیدن مادرش رفت و حسابی دلتنگیش و برطرف کرد
مادرش و متقاعد کرد تا درمانش و ادامه بده ولی مادرش الان مهم ترین جزء زندگیش برگشته بود قبول کرد درمانش و ادامه بده
جین ائه بعد از پیش مادرش پیش صونا رفت و حسابی بغلش کرد خیلی دلش براش تنگ شده بود کل اتفاقای این چند وقت و براش تعریف کرد
صونا:باورم نمیشه اون عوضی بازم اذیتت کرد
جین ائه:صونا من واقعا برام سخته دیگه نمیخوام زندگی کنم من چند وقت پیش خودکشی کردم ولی خب ناموفق بود و دوباره برگشتم بخدا نمیتونم
صونا:اروم باش دختر اینکه راهش نیست
جین ائه:خب تو میگی چیکار کنم کسی نیست که دوسم داشته باشه باز تو الان هستن که دوست دارن
صونا:کی دوسم داره بابا
جین ائه:کی واقعا که من و مامانت تازه جیمی...اوخ نباید میگفتم
صونا:کی جیمین
جین ائه:اهوم از وقتی فهمید تو چه وضعی هستی همیشه میومد پیشت اون خیلی دوست داره همیشه کنار تخت گریه میکرد اون گفت که قرار بود ازت خواستگاری کنه ولی تو چرا نرفتی سر اون قرار
صونا:راستش منم نمیخواستم ازش جدا بشم منم عاشقش بودم ولی رئیس کمپانی اون موقع بهم گفت نباید دیگه با جیمین ادامه بدم وگرنه برای جیمین بد تموم میشه من نمیخواستم بخاطر من شغلش به خطربیوفته برای همین گوشی و خطم و عوض کردم وبه اون قرار نرفتم من هیچ وقت نخواستم ازش جدا بشم(بغض)
جین ائه:اونم نمیخواست
صونا:من هنوز دوسش دارم ولی باید چیکار کنم(گریه)
جین ائه:نگران نباش درست میشه(بغلش کرد)
جین ائه داشت صونا رو دلداری میداد و بزور تونست صونا رو بخوابونه همین که صونا خوابش برد در اتاق زده شد
جین ائه:بفرما
که چهره جیمین نمایان شد
جیمین:سلام
جین ائه:اومدی
جیمین:اهوم شنیدم بهوش اومد
جین ائه:همین الان خوابش برد میشه بمونی پیشش بهت نیاز داره
جیمین:ولی اون منو نمیخواد
جین ائه:خودش برات تعریف میکنه همه چیزو بهت میگه فقط کنارش باش و باهاش خوب باش
جین ائه جیمین و صونا رو تنها گذاشت و رفت
چند لحظه بعد صونا بیدار شد و کنار تختش جیمین و دید و
.......................
فصل دوم
جین ائه از بیمارستان مرخص شد به دیدن مادرش رفت و حسابی دلتنگیش و برطرف کرد
مادرش و متقاعد کرد تا درمانش و ادامه بده ولی مادرش الان مهم ترین جزء زندگیش برگشته بود قبول کرد درمانش و ادامه بده
جین ائه بعد از پیش مادرش پیش صونا رفت و حسابی بغلش کرد خیلی دلش براش تنگ شده بود کل اتفاقای این چند وقت و براش تعریف کرد
صونا:باورم نمیشه اون عوضی بازم اذیتت کرد
جین ائه:صونا من واقعا برام سخته دیگه نمیخوام زندگی کنم من چند وقت پیش خودکشی کردم ولی خب ناموفق بود و دوباره برگشتم بخدا نمیتونم
صونا:اروم باش دختر اینکه راهش نیست
جین ائه:خب تو میگی چیکار کنم کسی نیست که دوسم داشته باشه باز تو الان هستن که دوست دارن
صونا:کی دوسم داره بابا
جین ائه:کی واقعا که من و مامانت تازه جیمی...اوخ نباید میگفتم
صونا:کی جیمین
جین ائه:اهوم از وقتی فهمید تو چه وضعی هستی همیشه میومد پیشت اون خیلی دوست داره همیشه کنار تخت گریه میکرد اون گفت که قرار بود ازت خواستگاری کنه ولی تو چرا نرفتی سر اون قرار
صونا:راستش منم نمیخواستم ازش جدا بشم منم عاشقش بودم ولی رئیس کمپانی اون موقع بهم گفت نباید دیگه با جیمین ادامه بدم وگرنه برای جیمین بد تموم میشه من نمیخواستم بخاطر من شغلش به خطربیوفته برای همین گوشی و خطم و عوض کردم وبه اون قرار نرفتم من هیچ وقت نخواستم ازش جدا بشم(بغض)
جین ائه:اونم نمیخواست
صونا:من هنوز دوسش دارم ولی باید چیکار کنم(گریه)
جین ائه:نگران نباش درست میشه(بغلش کرد)
جین ائه داشت صونا رو دلداری میداد و بزور تونست صونا رو بخوابونه همین که صونا خوابش برد در اتاق زده شد
جین ائه:بفرما
که چهره جیمین نمایان شد
جیمین:سلام
جین ائه:اومدی
جیمین:اهوم شنیدم بهوش اومد
جین ائه:همین الان خوابش برد میشه بمونی پیشش بهت نیاز داره
جیمین:ولی اون منو نمیخواد
جین ائه:خودش برات تعریف میکنه همه چیزو بهت میگه فقط کنارش باش و باهاش خوب باش
جین ائه جیمین و صونا رو تنها گذاشت و رفت
چند لحظه بعد صونا بیدار شد و کنار تختش جیمین و دید و
.......................
- ۵.۸k
- ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط