رمان گرگینه ی من

p²⁷

لباس راحتی پوشیدم و میکاپم رو شستم و روی تخت دراز کشیدم و خوابیدم..

ویو صبح

با تابش نور به صورتم از خواب بیدار شدم و ی دوش ²⁰ مینی گرفتم و موهام خشک کردم و دم اسبی بستم و کمی زد آفتاب و تینت زدم و ی کوچولو هم عطر زدم ...شائون نبود رفتم پایین ..کسی نبود به ساعت نگاه کردم ¹¹ بود رفتم سمت اتاق ته روی تختش دراز کشیده بود و به سقف خیره شده بود ....سلام:)
ته : سلام بیب...بیا اینجا(بغلش رو باز میکنه)
ات : اوهوم...شائون و کوک کجان؟!
ته : ...
دیدگاه ها (۳)

رمان گرگینه من

رمان گرگینه من

رمان گرگینه ی من

رمان گرگینه ی من

هـ؋ـت وارث🍷Part31بیخیال دیدنشون شدم و سمت اتاقم رفتم .خسته ب...

پارت ۲۵ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط