چند دقیقه بعد

چند دقیقه بعد
تو مسیری که جی پی اس نشون می‌داد
میدوریا در حالی که باکوگو دستش رو دور گردن اون انداخته بود جلو‌ می‌رفت
که یهو یه صدای بلند شنیده شد
طوری که همه درختا لرزید و باکوگو و میدوریا محکم زمین خوردن
باکوگ زود بلند شد و با ترکیبی از عصبانیت و هیجان داد زد
_اون دیگه چه کوفتی بود
میدوریا زود به اون سمت دوید
_زود باش کاچان
صدا از اون طرفه
شاید بچه ها اونجا باشن
میدوریا به سمت باکوگو رفت و دوباره زیربغلش‌ رو گرفت
و با هم به سمت صدا دویدن
.
.
.
لب های پایینیش‌ می‌لرزید
شوکه نمی‌تونست چشماشو از روی جنازه روهم تلنبار شده دوستاش برداره
محکم روی‌ زمین افتاد
_نه نه نه نه نه نه ن..... هق
دیدگاه ها (۰)

پ ۷

یاح یاح نقاشیی🥲💖حدس بزنین کیه😎💖

چقدر زود گذشت...چقدر زود تموم شد...هعی..

یه سوالدنیا چرا اینجوری شده؟چرا هر آدمی که من می‌بینم افسردس...

کیریشیما با غش و ضعفدوربین گوشیش رو سمت باکوگو که رسما گوجه ...

باکودکو پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط