سکوت دل p
سکوت دل p22
ویو شیزوکو :
رفتم تو اتاقم . خودمو تو آینه نگاه کردم . زیر چشم چپم کبود شده و روی گونه و بازوم جای چنگ بود و گونم داشت خون میومد
اروم به کبودیم دست زدم . آییی
با همون وضعیت روی تخت نشستم . هیچکس منو نمیخواد ..... حتی خونوادم منو طرد میکنن . کسیم که عاشقشم ازم خوشش نمیاد . هر شبم که دعوا و کتک تو خونه به راهه . اونم از وضعیت درسام که بزور باید پاس کنمشون .... خدایا .... چرا این زندگی تموم نمیشه ؟
به گوشیم نگاه کردم . یه نوتیف از یورو اومده بود . بازش کردم
یورو : حالت خوبه
من : آره ..... :) ✔️✔️ ( مثلا تیک سین زدنه . نکته : شیزوکو هروفت حالش بده :) رو اخر جمله هاش میزاره . )
یورو : باشه ، استراحت کن . میبینمت
من : خداحافظ .فردا نمیبینم . شایدم تا ابد .....✔️✔️
یورو : چی ؟ ینی چی ؟ چی میگی برا خودت ؟
گوشیو گذاشتم زمین . بغصم گرفته بود . ازینکه اخرین بار بود داشتم باهاش چت میکردم ناراحت بودم . ولی هر وقت باهاش صحبت میکنم خوشحال میشم . لبخند زدم . اشک اروم از گونه هام چکید .
به اکانه پیام دادم :
من : اکانه .... ممنون که پیشم بودی و شدی بخش وی آی پی قلبم ( به یورو اگه اینارو میگف یورو میفمید میخواد چیکار کنه )
گوشیو گذاشتم روی میز کنار تختم . یه لباس بلند سفید نخی برداشتم و پوشیدم .( معتقده ادم با این تیپ موقع مرگ احساس سبکی بیشتری میکنه و روح با ارامش بیشتری از بدن جدا میشه )
و از خونه زدم بیرون ....
ویو شیزوکو :
رفتم تو اتاقم . خودمو تو آینه نگاه کردم . زیر چشم چپم کبود شده و روی گونه و بازوم جای چنگ بود و گونم داشت خون میومد
اروم به کبودیم دست زدم . آییی
با همون وضعیت روی تخت نشستم . هیچکس منو نمیخواد ..... حتی خونوادم منو طرد میکنن . کسیم که عاشقشم ازم خوشش نمیاد . هر شبم که دعوا و کتک تو خونه به راهه . اونم از وضعیت درسام که بزور باید پاس کنمشون .... خدایا .... چرا این زندگی تموم نمیشه ؟
به گوشیم نگاه کردم . یه نوتیف از یورو اومده بود . بازش کردم
یورو : حالت خوبه
من : آره ..... :) ✔️✔️ ( مثلا تیک سین زدنه . نکته : شیزوکو هروفت حالش بده :) رو اخر جمله هاش میزاره . )
یورو : باشه ، استراحت کن . میبینمت
من : خداحافظ .فردا نمیبینم . شایدم تا ابد .....✔️✔️
یورو : چی ؟ ینی چی ؟ چی میگی برا خودت ؟
گوشیو گذاشتم زمین . بغصم گرفته بود . ازینکه اخرین بار بود داشتم باهاش چت میکردم ناراحت بودم . ولی هر وقت باهاش صحبت میکنم خوشحال میشم . لبخند زدم . اشک اروم از گونه هام چکید .
به اکانه پیام دادم :
من : اکانه .... ممنون که پیشم بودی و شدی بخش وی آی پی قلبم ( به یورو اگه اینارو میگف یورو میفمید میخواد چیکار کنه )
گوشیو گذاشتم روی میز کنار تختم . یه لباس بلند سفید نخی برداشتم و پوشیدم .( معتقده ادم با این تیپ موقع مرگ احساس سبکی بیشتری میکنه و روح با ارامش بیشتری از بدن جدا میشه )
و از خونه زدم بیرون ....
- ۲.۲k
- ۰۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط