اولین دستی که خوشه اولین انگور را چید دست من بود

اولین دستی که خوشه اولین انگور را چید دستِ من بود !
کفش ، ابتکار پرسه های من بود
و چتر ، ابداع بی سامانی هایم !
هندسه ! شطرنج سکوت من بود
و رنگ ، تعبیر دل تنگی هایم !
من اولین کسی هستم که ،
در دایره صدای پرنده یی بر سرگردانی خود خندیده است !
من اولین سیاه مستِ زمینم !
هر چرخی که می بینید ،
بر محور ِ شراره های  شور عشق  من می چرخد !
آه را من به دریا آموختم !

👤 #حسین_پناهی #مدل_لباس
دیدگاه ها (۶)

عشق یعنی اینکه :آدم خود را در نگاه کسی ببیند عشق یعنی بی تاب...

نامت را به من بگودستت را به من بدهحرفت را به من بگوقلبت را ب...

چقدر زیادی و زیبا ! نمی دانم اما فکر می کنم خدا وقتی می خواس...

هیچ نداشتن از کم داشتن بهتر استوقتی کسی چیزی ندارد آن را ندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط