خودم راجایی گم کرده امشاید کنار خاطره تودر کوچه ی بارانشاید لب یک پنجرهو یا شایددر خیابانی کهمیدانی را دور می زند وبه خانه تو می رسد …دستم را روی سینه ام می گذارمامااز ضربان قلب ام خبری نیست